کلمه جو
صفحه اصلی

cupel


معنی : جام، قال، بوته قالگری، در بوته گذاشتن
معانی دیگر : بوته ی قالگری، کوره ی ذوب و ناب سازی (فلزات)

انگلیسی به فارسی

قال، بوته قالگری، در بوته گذاشتن


کپسول، قال، بوته قالگری، جام، در بوته گذاشتن


انگلیسی به انگلیسی

• small porous cuplike bowl made of bone ash used in separation of metals
heat or refine in cupel

مترادف و متضاد

جام (اسم)
beaker, cup, bowl, chalice, grail, goblet, glass, envelope, cupel

قال (اسم)
cupel, smelting

بوته قالگری (اسم)
cupel

در بوته گذاشتن (فعل)
cupel


کلمات دیگر: