1. a speculative trader
سوداگر بی باک
2. he is a floor trader for the chicago stock exchange
او در بورس سهام شیکاگو دلال خرید و فروش است.
3. She bargained with the trader till he sold her the fruit at a low price.
[ترجمه ترگمان]او با بازرگان چانه زد، تا آن که میوه را به قیمت پایین فروخت
[ترجمه گوگل]او با معامله گر معامله کرد تا او قیمت میوه را فروخت
4. The company is an international trader in grain.
[ترجمه ترگمان]این شرکت تاجر بین المللی گندم است
[ترجمه گوگل]این شرکت یک معامله گر بین المللی در دانه است
5. Finance for a sole trader usually comes from the individual's own savings or from family and friends.
[ترجمه ترگمان]دارایی برای یک تاجر معمولا از پس انداز خود یا خانواده و دوستان نشات می گیرد
[ترجمه گوگل]سرمایه گذاری برای یک معامله گر تنها، معمولا از پس انداز شخصی اش یا از خانواده و دوستانش می آید
6. A trader said gold sold briskly on the local market.
[ترجمه ترگمان]یک تاجر گفت که طلا به سرعت در بازار محلی به فروش می رسد
[ترجمه گوگل]یک معامله گر گفت که طلا به سرعت در بازار محلی فروخته شد
7. She bargained with the trader till he sold her the fruit cheaply.
[ترجمه ترگمان]او با بازرگان چانه زد، تا آن که آن میوه را ارزان بفروشد
[ترجمه گوگل]او با معامله گر معامله کرد تا او را به قیمت ارزان فروخت
8. Being a sole trader is a risky venture.
[ترجمه ترگمان]تنها تاجر بودن یک سرمایه گذاری مخاطره آمیز است
[ترجمه گوگل]یک فروشنده تنها یک سرمایه گذاری خطرناک است
9. He is a well-known trader on the floor of the New York Stock Exchange.
[ترجمه ترگمان]او یک تاجر معروف در کف بازار بورس نیویورک است
[ترجمه گوگل]او معامله گر معروف در طبقه بورس نیویورک است
10. The trader was truthful and without deceit.
[ترجمه ترگمان]تاجر صادق و بدون حیله بود
[ترجمه گوگل]معامله گر حقیر و فریب بود
11. Meanwhile, the cowboy trader is free to carry on ripping off unwary customers.
[ترجمه ترگمان]در همین حال، تاجر گاوچران آزاد است تا مشتریان بی احتیاط را از بین ببرد
[ترجمه گوگل]در همین حال، بازرگان گاوچران آزاد است که از مشتریان بی رحمانه پرهیز کند
12. Credit is everything to a trader.
[ترجمه ترگمان]بستانکار همه چیز برای یک تاجر است
[ترجمه گوگل]اعتبار همه چیز به یک معامله گر است
13. The rate I require is as a small trader.
[ترجمه ترگمان]نرخی که من به آن نیاز دارم یک تاجر کوچک است
[ترجمه گوگل]میزان نیاز من به عنوان یک معامله گر کوچک است
14. She went to a motor trader who told her this could be done.
[ترجمه ترگمان]اون رفته به یه تاجر موتوری که بهش گفته این کار انجام شده
[ترجمه گوگل]او به یک معامله گر موتور رفت که به او گفت این را می توان انجام داد