کلمه جو
صفحه اصلی

trade union


معنی : اتحادیه صنفی، اتحادیه اصناف
معانی دیگر : اتحادیه ی کارگری (labor union هم می گویند)

انگلیسی به فارسی

اتحادیه اصناف، اتحادیه صنفی


اتحادیه کارگری، اتحادیه اصناف، اتحادیه صنفی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a labor union consisting of workers who are skilled in a particular craft or trade, esp. as distinguished from a union for workers in a given company or industry.
مشابه: craft, union

• confederation of people of a particular profession, association of craftsmen, guild
a trade union is an organization of workers that tries to improve the pay and working conditions of its members.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] اتحادیه کارگری

مترادف و متضاد

Synonyms: craft union, guild, industrial union, organized labor, trades union


اتحادیه صنفی (اسم)
syndicate, trade union

اتحادیه اصناف (اسم)
trade union

labor union


جملات نمونه

1. The levels of trade union and political activism in this country have greatly declined in the past fifteen years.
[ترجمه ترگمان]سطح اتحادیه تجاری و فعالیت سیاسی در این کشور در ۱۵ سال گذشته به شدت کاهش یافته است
[ترجمه گوگل]سطح اتحادیه های کارگری و فعالیت های سیاسی در این کشور در پانزده سال گذشته بسیار کاهش یافته است

2. They received him into the Trade Union.
[ترجمه ترگمان]آن ها او را به اتحادیه تجارت بردند
[ترجمه گوگل]آنها او را به اتحادیه تجاری بردند

3. He organized the workers into a trade union.
[ترجمه ترگمان]او کارگران را در یک اتحادیه تجاری سازماندهی کرد
[ترجمه گوگل]او کارگران را به یک اتحادیه کارگری سازماندهی کرد

4. The trade union movement was swept along by the same tidal wave of patriotism which affected the country as a whole.
[ترجمه ترگمان]جنبش اتحادیه تجاری با همان موج از میهن پرستی که کل کشور را تحت تاثیر قرار داد، حرکت کرد
[ترجمه گوگل]جنبش اتحادیه های کارگری با همان موج ناگهانی وطن پرستی که بر کل کشور تاثیر می گذارد، جابجا شد

5. We maintained a close liaison with the trade union.
[ترجمه ترگمان]ما رابطه نزدیکی با اتحادیه مبادله رو حفظ کردیم
[ترجمه گوگل]ما ارتباط نزدیکی با اتحادیه صنفی داشتیم

6. The Minister hit out against trade union leaders.
[ترجمه ترگمان]این وزیر به رهبران اتحادیه تجاری برخورد کرد
[ترجمه گوگل]وزیر در برابر رهبران اتحادیه های کارگری مقاومت کرد

7. The trade union movement is concerned with working conditions.
[ترجمه ترگمان]جنبش اتحادیه تجاری نگران شرایط کاری است
[ترجمه گوگل]جنبش اتحادیه های کارگری با شرایط کاری مرتبط است

8. He's been a trade union/party activist for many years.
[ترجمه ترگمان]او چندین سال است که یک فعال صنفی \/ حزبی بوده است
[ترجمه گوگل]او چندین سال است که فعالانه در اتحادیه / حزب بوده است

9. The rally was organized by local trade union officials.
[ترجمه ترگمان]این تظاهرات توسط مقامات اتحادیه تجاری محلی سازماندهی شده بود
[ترجمه گوگل]این تجمع توسط مقامات محلی اتحادیه های کارگری برگزار شد

10. The trade union has a large membership.
[ترجمه ترگمان]اتحادیه تجاری عضویت زیادی دارد
[ترجمه گوگل]اتحادیه کارگری دارای عضویت بزرگ است

11. He's been a trade union activist for many years.
[ترجمه ترگمان]او چندین سال است که یک فعال اتحادیه تجاری بوده است
[ترجمه گوگل]او سالهاست که فعال در اتحادیه های کارگری بوده است

12. The trade union leaders put pressure on the capitalists to change these unreasonable rules.
[ترجمه ترگمان]رهبران اتحادیه های کارگری به سرمایه داران فشار وارد کردند تا این قوانین غیرمنطقی را تغییر دهند
[ترجمه گوگل]رهبران اتحادیه های صنفی فشار سرمایه داری را برای تغییر این قوانین غیر منطقی فشار می آورند

13. Trade Union leaders have demanded the government rescind the price rise.
[ترجمه ترگمان]رهبران اتحادیه تجاری خواستار لغو افزایش قیمت شده بودند
[ترجمه گوگل]رهبران اتحادیه های کارگری از دولت خواسته اند که افزایش قیمت را کاهش دهند

14. He has never belonged to a trade union.
[ترجمه ترگمان]او هرگز به یک اتحادیه کارگری تعلق نداشت
[ترجمه گوگل]او هرگز به یک اتحادیه کارگری تعلق ندارد

15. The trade union block vote is an excrescence on democracy.
[ترجمه ترگمان]رای گیری بلوکی اتحادیه صنفی an بر دموکراسی است
[ترجمه گوگل]رای اکثریت بلوک های اتحادیه اروپا در مورد دموکراسی است

پیشنهاد کاربران

trade union BrE
labor union AmE
هر دو به معنی اتحادیه کارگری

trade union ( اقتصاد )
واژه مصوب: اتحادیۀ صنفی
تعریف: سازمانی از کارکنان و صنعتگران یک حرفۀ خاص یا حرفه های مرتبط با هم که با هدف چانه زنی جمعی برای بهبود سطح دستمزدها و شرایط کار و کاهش ساعت کار و ارتفای امنیت شغلی تشکیل می شود |||متـ . اتحادیه 1 syndicate, union 1


کلمات دیگر: