کلمه جو
صفحه اصلی

luggage


معنی : بار و بنهء مسافر، بارسفر، توشه، بنه سفر، بنه، جامه دان
معانی دیگر : بنه (چمدان و صندوق و سایر اسباب سفر)، باروبنه، چمدان ها، اثاثه

انگلیسی به فارسی

توشه، بنه سفر، جامه دان، اثاثه


بار مسافر، توشه، بنه، جامه دان، بنه سفر، بار و بنهء مسافر، بارسفر


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: suitcases or other containers for transporting personal possessions on trips; baggage.
مترادف: baggage
مشابه: appurtenances, bags, belongings, gear, personal effects, stuff, suitcases, things

• suitcases, cases and bags carried by travellers, baggage
luggage is the suitcases and bags that you take when you travel.

مترادف و متضاد

بار و بنهء مسافر (اسم)
baggage, luggage

بارسفر (اسم)
baggage, luggage

توشه (اسم)
food, outfit, provision, ration, luggage

بنه سفر (اسم)
outfit, kit, luggage, impedimenta

بنه (اسم)
root, luggage

جامه دان (اسم)
valise, portmanteau, luggage

bag, suitcase


Synonyms: baggage, carry-on, case, fortnighter, gear, impedimenta, paraphernalia, suit bag, things, tote bag, trunk, valise


جملات نمونه

1. excess luggage
چمدان ها (یا بار) اضافی (در هواپیما و غیره)

2. two pieces of luggage
دو عدد چمدان

3. please put your carry-on luggage either under your seat or in the overhead compartment
لطفا چمدان های (کوچک) خود را یا زیر صندلی یا در اشکاف بالاسر قرار دهید.

4. they didn't inspect your luggage at the airport
چمدان های شما را در فرودگاه بازرسی نکردند.

5. Please do not leave your luggage unattended.
[ترجمه ترگمان]لطفا چمدان تان را بدون نظارت رها نکنید
[ترجمه گوگل]لطفا توشه خود را بدون مراقبت از خود ترک کنید

6. I don't want to encumber myself with unnecessary luggage.
[ترجمه ترگمان]نمی خواهم با وسایل غیر ضروری دست و پا بزنم
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم خودم را با چمدان های غیر ضروری محکم کنم

7. If your luggage is overweight, you'll have to pay extra.
[ترجمه ترگمان]اگر اسباب و اثاثیه شما سنگینی دارد، باید پول بیشتری بپردازید
[ترجمه گوگل]اگر چمدان شما دارای اضافه وزن باشد، مجبور خواهید بود که بیشتر بپردازید

8. Don't worry, your luggage will come on afterwards by taxi.
[ترجمه ترگمان]نگران نباش، چمدان شما بعدا با تاکسی خواهد آمد
[ترجمه گوگل]نگران نباشید، توشه خود را بعدا توسط تاکسی می آید

9. Leave your luggage in the hotel.
[ترجمه ترگمان]luggage را در هتل بگذارید
[ترجمه گوگل]ترک چمدان خود را در هتل بگذارید

10. Changing trains with all that luggage was a real hassle.
[ترجمه ترگمان]تغییر قطار با تمام این چمدان ها یک دردسر واقعی بود
[ترجمه گوگل]تعویض قطار با تمام آن چمدان، بدون هیچ زحمتی بود

11. Troll's exclusive, personalized luggage is made to our own exacting specifications in heavy-duty PVC/nylon.
[ترجمه ترگمان]Troll به صورت انحصاری و اختصاصی به مشخصات سختگیرانه ای در PVC و نایلون دارای عوارض سنگین تعلق می گیرد
[ترجمه گوگل]منحصر به فرد، شخصی چمدان ترول به مشخصات دقیق ما در PVC / نایلون سنگین ساخته شده است

12. They heaved their luggage into the car.
[ترجمه ترگمان]چمدان ها را به داخل اتومبیل بلند کردند
[ترجمه گوگل]آنها توشه خود را به ماشین کشیدند

13. He carried his luggage with him.
[ترجمه ترگمان]وسایلش را باخود برد
[ترجمه گوگل]او توشه خود را با او حمل کرد

14. The airline has checked their luggage out.
[ترجمه ترگمان]این شرکت هواپیمایی چمدان های آن ها را بازرسی کرده است
[ترجمه گوگل]این شرکت هواپیمایی خود را تاج و تخت خود را بررسی کرده است

15. I've already sent on my luggage.
[ترجمه ترگمان]من قبلا وسایلم رو فرستادم
[ترجمه گوگل]من قبلا در چمدان خودم فرستاده ام

16. Don't forget to attach the label to your luggage.
[ترجمه ترگمان]فراموش نکنید که برچسب را به چمدان تان وصل کنید
[ترجمه گوگل]فراموش نکنید برچسب را به چمدان خود اضافه کنید

17. He tried to squash four pieces of luggage into the boot.
[ترجمه ترگمان]او سعی کرد چهار تکه چمدان را در چکمه تکه تکه کند
[ترجمه گوگل]او سعی کرد چهار قطعه توشه را به بوت ببرد

They didn't inspect your luggage at the airport.

چمدانهای شما را در فرودگاه بازرسی نکردند.


پیشنهاد کاربران

معنایی L uggag a

کیف

بار و بندیل
بند و بساط

بار زیاد سفر

کوله پشتی

بار سفر

چمدان و ساک

ساک و چمدان

Suitcase

Baggage - چمدان

چمدان_ بار سفر

به معنی چمدان و بار سفر هست. مترادف دیگری هم دارد suit case

بار مسافران
وسایل مسافران

بارو بندیل سفر مثل ساک و چمدون و از این قبیل


luggage ( حمل‏ونقل هوایی )
واژه مصوب: توشه
تعریف: باری که مسافر با خود به داخل هواپیما نمی‏برد


کلمات دیگر: