کلمه جو
صفحه اصلی

sinker


معنی : وزنه، مته کار، وزنه ریسمان ماهیگیری، قالب ریز
معانی دیگر : (شخص یا چیز) فروشو، نشست کننده، افتان، (ماهیگیری) وزنه ی سربی، ساچمه ی سربی، وزنه قلاب، (بیس بال) پرتاب گوی به طوری که قوس بزند

انگلیسی به فارسی

وزنه ریسمان ماهی گیری، وزنه، مته کار، قالب ریز


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: one that sinks.

(2) تعریف: a weight used to lower a fishing line or net under water.

• person or thing that sinks; weight used to sink a line or net; donut or muffin (slang); type of pitch that drops toward the ground as it approaches home plate (baseball)
a sinker is a weight attached to a fishing line or net to keep it under the water.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] وزنه، مته کار، قالب ریز، مته چکشی، دژبر، پیکور
[نساجی] سینکر - قطعه ای در ماشین تریکو بافی که مانع بالا آمدن پارچه زمان بالا آمدن سوزن می شود - پلاتین

مترادف و متضاد

وزنه (اسم)
sinker

مته کار (اسم)
sinker

وزنه ریسمان ماهیگیری (اسم)
sinker

قالب ریز (اسم)
sinker

جملات نمونه

1. hook, line, and sinker
(عامیانه) کاملا،یکجا،تمام و کمال

2. We fell for it hook, line, and sinker.
[ترجمه ترگمان]ما گول خوردیم، نخ، نخ و وزنه
[ترجمه گوگل]ما برای قلاب، خط و غرق شدن افتادیم

3. The media bought Stuart's story hook, line, and sinker.
[ترجمه ترگمان]رسانه ها، قلاب داستان استوارت، خط، و sinker را می خریدند
[ترجمه گوگل]رسانه ها داستان قلعه، خط و غرق شدن استوارت را خریدند

4. It is called a sinker because it sinks beneath you when you are stationary.
[ترجمه ترگمان]اسمش a چون وقتی تو ثابت هستی غرق میشه
[ترجمه گوگل]این غرق شدن نامیده می شود زیرا در هنگام ایستادن در زیر آن غرق می شود

5. Terminal tackle: Use a sinker release with a 2-to 3-pound lead cannonball sinker.
[ترجمه ترگمان]تجهیزات پایانه: از یک نسخه sinker با یک گلوله توپ ۲ تا ۳ پوندی (sinker)استفاده کنید
[ترجمه گوگل]تسلیحات ترمینال استفاده از یک سینکر آزاد با یک سیلندر 2 تا 3 پوند سیلندر

6. Sinker A very small board which is used in stronger winds.
[ترجمه ترگمان]sinker بسیار کوچکی است که در باده ای قوی بکار می رود
[ترجمه گوگل]سینکر یک هیئت مدیره بسیار کوچک است که در باد قوی تر استفاده می شود

7. Maddux summoned a killer sinker and got Wade Boggs to bounce into a 4-6-3 double play.
[ترجمه ترگمان]Maddux یک قاتل قاتل را احضار کرد و با گز به یک بازی دوبل ۴ - ۶ تبدیل شد
[ترجمه گوگل]Maddux یک قاتل قاتل را احضار کرد و Wade Boggs را به بازی دوبعدی 4-6-3 بازگشت

8. What I said was untrue but he and sinker.
[ترجمه ترگمان]چیزی که گفتم حقیقت نداشت ولی اون و sinker
[ترجمه گوگل]چیزی که من گفتم غلط بود اما او و غرق شدن

9. In fact, Wang said his sinker was sinking more than usual.
[ترجمه ترگمان]در واقع وانگ گفت که sinker بیش از حد معمول در حال غرق شدن بود
[ترجمه گوگل]در حقیقت، وانگ گفت که غرق شدنش بیش از حد معمول است

10. Wang didn't learn his sinker until he signed with the Yankees.
[ترجمه ترگمان]ونگ sinker را تا زمانی که با یانکی ها امضا کرد یاد نگرفت
[ترجمه گوگل]وانگ تا زمانی که با یانکی ها امضا نکرده بود، گول زنش را یاد نگرفت

11. I was caught hook, line and sinker.
[ترجمه ترگمان]من گیر افتاده بودم، نخ و وزنه
[ترجمه گوگل]من قلاب، خط و غرق شدم

12. A third-order intermodulation distortion(IMD sinker composed of a PMOS FET and a tuned inductor is proposed for linearization of CMOS cascode LNA in this paper.
[ترجمه ترگمان]یک اعوجاج مرتبه سوم مرتبه سوم (IMD sinker متشکل از حدود PMOS FET و یک سلف تنظیم شده برای linearization of cascode CMOS در این مقاله پیشنهاد شده است
[ترجمه گوگل]در این مقاله، خطایابی LNA کواکسیال CMOS پیشنهاد شده است که موجب تخریب مدولاسیون سوم (IMD sminker composed of FET PMOS و یک القایی تنظیم شده است

13. She told him she needed the money for her baby and he fell for it hook, line and sinker.
[ترجمه ترگمان]او به او گفت که برای بچه اش پول لازم دارد و او هم به خاطر قلاب و وزنه خودش را گول زد
[ترجمه گوگل]او به او گفت که پول لازم برای کودکش را دارد و برای قلاب، خط و غرق شدنش سقوط کرد

14. What I said was not true, but he fell for it hook, line and sinker.
[ترجمه ترگمان]چیزی که من گفتم درست نیست، اما اون به خاطر قلاب و وزنه افتاد
[ترجمه گوگل]چیزی که گفتم درست نبود، اما برای قلاب، خط و غرق شدن افتاد

پیشنهاد کاربران

کشنده


کلمات دیگر: