کلمه جو
صفحه اصلی

frothy


معنی : بی معنی، پر از کف، کف دار، کف مانند
معانی دیگر : حباب حباب، کف آلود، کف کرده، چرند، لاطائل، چرت و پرت، یاوه، پوچ، پر جلا ولی تو خالی

انگلیسی به فارسی

کثیف، پر از کف، کف دار، کف مانند، بی معنی


کف مانند، پر از کف، کفدار، (مجازا) بی معنی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: frothier, frothiest
مشتقات: frothily (adv.), frothiness (n.)
(1) تعریف: of, covered with, or like foam.

(2) تعریف: light and trivial.

- a frothy comedy
[ترجمه ترگمان] یک کمدی که در آن نقش بازی می کرد،
[ترجمه گوگل] کمدی خفیف

• foamy, lathery; superficial, shallow
a frothy liquid has lots of bubbles on its surface.
you can use frothy to describe things that are light-hearted and not serious at all.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] کف مانند - پر از کف - کف دار

مترادف و متضاد

بی معنی (صفت)
absurd, irrational, meaningless, pointless, senseless, vacuous, dumb, inept, witless, unmeaning, frothy, insensate

پر از کف (صفت)
frothy

کف دار (صفت)
spumy, sudsy, frothy

کف مانند (صفت)
frothy

bubbly


Synonyms: barmy, bubbling, fermenting, fizzing, fizzy, foaming, foamy, soapy, spumescent, spumous, spumy, sudsy, with a head on, yeasty


Antonyms: flat


جملات نمونه

1. frothy beer
آبجو پر کف

2. Beat the eggs up to a frothy consistency.
[ترجمه ترگمان]تخم مرغ ها را با یک سازگاری frothy خرد کنید
[ترجمه گوگل]تخم مرغ را تا یک قوسی ضخیم بچینید

3. Beat the mixture until it becomes frothy.
[ترجمه ترگمان]مخلوط را بزنید تا it شود
[ترجمه گوگل]ضرب و شتم مخلوط را تا زمانی که فوم می شود

4. Add the eggs and beat until frothy.
[ترجمه ترگمان]تخم مرغ را اضافه کنید و تا لحظه frothy بزنید
[ترجمه گوگل]تخم مرغ را اضافه کنید و تا زمانی که پودر شما می شود

5. Gao Yang noticed a frothy string of bloody sputum at the corner of his mouth and felt sorry for the sharp-tongued fellow.
[ترجمه ترگمان]Gao، او را دید که در گوشه دهانش یک خلط خونی خون آلود دیده می شود و احساس تاسف کرد که او آدم sharp است
[ترجمه گوگل]گائو یانگ متوجه یک رشته کتک زدن خلط خونخوار در گوشه ی دهانش شد و برای متفکر تیزهوش متاسف شد

6. Whip it into a frothy,(Sentence dictionary) intoxicating potion.
[ترجمه ترگمان]فیلم \"ویپ ایت\" (Whip It)a و intoxicating است
[ترجمه گوگل]آن را به شیرینی پزی، (Dictionary dictionary) معجون مزه کنید

7. In the other three novels frothy dialogue and sparkling wit tend to overshadow the deeper philosophical issues at stake.
[ترجمه ترگمان]در سه رمان دیگر، گفتمان frothy و شوخ طبعی درخشان، موضوعات فلسفی عمیق تر را تحت الشعاع قرار می دهد
[ترجمه گوگل]در سه رمان دیگر، گفتگوهای پوسیدگی و درخشان جادویی تمایل دارند مسائل فلسفی عمیق تر را به خطر بیندازند

8. He did, on a frothy gurgle of blood.
[ترجمه ترگمان]با صدای خس خسی شروع به خندیدن کرد
[ترجمه گوگل]او روی یک خون آشام خنثی انجام داد

9. Frothy, frivolous stuff with enough sweetness to give Christmas pud a run for its money.
[ترجمه ترگمان]frothy، چرت و پرت به اندازه کافی شیرین بود که کریسمس را به خاطر پولش به کریسمس برساند
[ترجمه گوگل]کثیف، چیزهای ناخوشایند با شیرینی کافی برای دادن پول کریسمس به کریسمس

10. Order a frothy cappuccino and sit back and relax.
[ترجمه ترگمان]یه کاپوچینو سفارش بده و بشین و استراحت کن
[ترجمه گوگل]سفارش کاپوچینو کثیف و نشستن و استراحت

11. They collected steaming mugs of frothy coffee and sat down opposite the gleaming silver water boiler.
[ترجمه ترگمان]آن ها فنجان قهوه frothy را جمع کردند و در مقابل آب silver نقره ای که برق می زدند نشستند
[ترجمه گوگل]آنها لیوان بخار را از قهوه پودر جمع آوری کردند و در مقابل دیگ بخار آب نقره ای درخشیدند

12. Then a creamy, frothy head of yeast will form and cover the surface of the beer.
[ترجمه ترگمان]سپس یک سطح کرم رنگ و frothy مخمر شکل می گیرد و سطح آبجو را پوشش می دهد
[ترجمه گوگل]سپس یک سر خامه ای و مخملی مخمر شکل می گیرد و سطح آبجو را پوشش می دهد

13. Everywhere was perfumed, frothy with flowers.
[ترجمه ترگمان]همه جا پر از گل و گل بود
[ترجمه گوگل]همه جا عطر و بوی گل ها بود

14. It's not a superscientific exhibition, but kind of frothy and nice for summer.
[ترجمه ترگمان]یک نمایشگاه superscientific نیست، بلکه یک نوع of و زیبا برای تابستان است
[ترجمه گوگل]این یک نمایشگاه فوق تخصصی نیست، اما نوع تابشی و پوسیدگی است

15. Beat egg whites and sugar until whites are frothy.
[ترجمه ترگمان]سفیده تخم مرغ و شکر تا سفیده سفیده
[ترجمه گوگل]سفیده تخم مرغ و قند را بچشید تا سفید کننده های کثیف باشد

frothy beer

آبجو پر کف


the frothy, glittering world of Hollywood

دنیای پر زرق‌وبرق و توخالی هالیوود



کلمات دیگر: