کلمه جو
صفحه اصلی

mottle


معنی : رگه رگه، لکه دار کردن، با خال های رنگارنگ نشان گذاردن
معانی دیگر : لکه لکه یا راه راه کردن، چند رنگه کردن، لکه ی رنگی، راه راه های چند رنگی، خالدار، لکه دار، ابری

انگلیسی به فارسی

خالدار، لکه دار، لکه لکه، ابری، رگه رگه، با خالهای رنگارنگ نشان گذاردن، لکه دار کردن


ماته، لکه دار کردن، با خال های رنگارنگ نشان گذاردن، رگه رگه


انگلیسی به انگلیسی

• mark with blotches of different colors, spot, speckle

دیکشنری تخصصی

[نساجی] راه راه - لکه دار - طرح ابری - رگه رگه - خال دار - دارای نقاط و خال های رنگارنگ

مترادف و متضاد

رگه رگه (صفت)
mottle, veiny

لکه دار کردن (فعل)
distaste, foul, blame, blemish, slur, speck, soil, brand, denigrate, gaum, taint, stain, traduce, besmirch, tarnish, smear, calumniate, maculate, mottle, smirch, sully, smutch, stigmatize, stipple

با خال های رنگارنگ نشان گذاردن (فعل)
mottle

جملات نمونه

1. The book's pages were mottled with brown stains.
[ترجمه ترگمان]صفحات کتاب لکه های قهوه ای رنگی داشتند
[ترجمه گوگل]صفحات این کتاب با لکه های قهوه ای خیس شده بود

2. The back of this snake is mottled.
[ترجمه ترگمان]پشت این مار لکه لکه شده
[ترجمه گوگل]پشت این مار لطیف است

3. His face was mottled red and white with embarrassment.
[ترجمه ترگمان]صورتش از خجالت سرخ و سفید شده بود
[ترجمه گوگل]صورتش قرمز و سفید با خجالت زده بود

4. Look at these vegetables - they're all mottled and wormy.
[ترجمه ترگمان]به این سبزی ها نگاه کن، همه جا پر از کرم و کرم است
[ترجمه گوگل]به این سبزی ها نگاه کنید - همه آنها لکه دار و کرم هستند

5. His red, mottled face showed the effect of too much whisky.
[ترجمه ترگمان]چهره سرخ و خالدار او اثر زیادی ویسکی را نشان داد
[ترجمه گوگل]صورت قرمز و لکه دار او اثر ویسکی بیش از حد را نشان داد

6. The molten light from the stove mottled the ceiling, dark furniture hunched away from it along the walls.
[ترجمه ترگمان]نور مذاب از روی اجاق، سقف و مبل های سیاه که از آن روی دیوارها خم شده بود، دیده می شد
[ترجمه گوگل]نور دندانه ای از اجاق سقف را لکه دار کرد و مبلمان تاریک از کنار آن در امتداد دیوارها دور شده بود

7. He wore a mottled camouflage jacket and a lightweight stetson and carried an automatic rifle.
[ترجمه ترگمان]او یک جلیقه استتار خالدار و یک قبضه سلاح سبک دار پوشیده بود و یک تفنگ اتوماتیک حمل می کرد
[ترجمه گوگل]او لباس ژاکت گنبدی و استتسون وزن سبک و یک اسلحه اتوماتیک را حمل کرد

8. The sky looked like one massive mottled rain cloud.
[ترجمه ترگمان]آسمان همچون ابری درشت باران بود
[ترجمه گوگل]آسمان به نظر می رسد یک ابر بارانی خشن

9. The atmosphere had mottled her long cheeks with brown blotches.
[ترجمه ترگمان]گونه هایش از لکه های قهوه ای رنگش گلگون شده بود
[ترجمه گوگل]فضای چهره های طولانی خود را با پلاک های قهوه ای پهن کرده بود

10. By the 1960s, the red brick city was mottled with decaying buildings and empty lots.
[ترجمه ترگمان]در دهه ۱۹۶۰، شهر آجری قرمز با ساختمان های ویران شده و زمین های خالی خال خال شده بود
[ترجمه گوگل]در دهه 1960، شهر آجر قرمز با ساختمان های فرسوده و قطعه های خالی پاره شد

11. Immature similar, but with whole upperparts mottled buff.
[ترجمه ترگمان]، آماتور، اما با تمام upperparts زرد رنگ
[ترجمه گوگل]نابالغ شبیه، اما با تمام buffs لکه بالایی

12. Often looks rather besotted with a congested mottled and purple face; a bloated face but not oedema.
[ترجمه ترگمان]چهره پف کرده و صورتی پف کرده اما ورم نداشت
[ترجمه گوگل]اغلب به نظر می رسد و نه با یک چهره پریده و بنفش پر شده است؛ صورت پف کرده، اما نه ادم

13. The great hand that held me was a mottled blue, crusted and filthy.
[ترجمه ترگمان]دستی بزرگ که مرا در دست گرفته بود، آبی و کثیف و کثیف بود
[ترجمه گوگل]دست بزرگ که من را برگزار کرد، آبی رنگ، خرد شده و کثیف بود

14. Her face was mottled under her long blonde hair.
[ترجمه ترگمان]صورتش زیر موهای بلند بلوند او چروک شده بود
[ترجمه گوگل]چهره او تحت موهای بلوند طولانی خود را لکه دار بود

15. Mottle are caused by poor ink or uneven absorption characteristics in the paper.
[ترجمه ترگمان]mottle ناشی از جوهر و یا ویژگی های جذبی ضعیف در این مقاله هستند
[ترجمه گوگل]پتله از طریق جوهر ضعیف یا ویژگی های جذب ناهموار در کاغذ ایجاد می شود


کلمات دیگر: