1. pressing need
نیاز مبرم
2. a pressing invitation
دعوت از روی اصرار
3. a pressing of phonograph records
یک دسته صفحه ی گرامافون (پرس شده)
4. the pressing demands of this job
الزامات فوری و فوتی این شغل
5. it requires only the pressing of a button
فقط احتیاج به فشردن یک دکمه دارد.
6. He left, saying he had pressing matters to attend to.
[ترجمه ترگمان]او رفت و گفت که موضوع مهمی است که باید به آن رسیدگی کند
[ترجمه گوگل]او به سمت چپ رفت و گفت که او به مسائل روزمره مشغول است
7. Night was already pressing in as we reached the small town.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که به شهر کوچک رسیدیم، شب فرا رسیده بود
[ترجمه گوگل]در حالیکه ما به شهر کوچک رسیدیم، شب در حال فشار بود
8. Poverty is a more pressing problem than pollution.
[ترجمه ترگمان]فقر یک مشکل جدی تر از آلودگی است
[ترجمه گوگل]فقر یک مشکل فوری از آلودگی است
9. Adjust the control knobs by pressing lightly.
[ترجمه ترگمان]دستگیره را با فشار سریع تنظیم کن
[ترجمه گوگل]دکمه های کنترل را با فشار دادن به آرامی تنظیم کنید
10. He was totally unresponsive to the pressing social and economic needs of the majority of the population.
[ترجمه ترگمان]او نسبت به نیازهای اجتماعی و اقتصادی اکثریت مردم بی تفاوت بود
[ترجمه گوگل]او کاملا به نیازهای اجتماعی و اقتصادی اکثریت جمعیت پاسخ نداده بود
11. She is still pressing her claim for compensation.
[ترجمه ترگمان]اون هنوز به خاطر جبران خسارت به خودش فشار میاره
[ترجمه گوگل]او هنوز درخواست ادعای جبران خسارت را مطرح می کند
12. They were pressing on eastwards towards the city's small airfield.
[ترجمه ترگمان]ان ها به سمت شرق به سمت فرودگاه کوچک شهر فشار می اوردند
[ترجمه گوگل]آنها به سمت شرق به سمت فرودگاه کوچک شهر فشار می آوردند
13. Hold down the Alt key while pressing the arrow keys.
[ترجمه ترگمان] کلید Alt رو نگه دار، در حالی که کلید تیر رو فشار میدی
[ترجمه گوگل]کلید Alt را فشار دهید و کلید های arrow را فشار دهید
14. The proposal was temporarily tabled due to more pressing business.
[ترجمه ترگمان]این پیشنهاد به طور موقت به علت فشارهای بیشتر مطرح شده بود
[ترجمه گوگل]این پیشنهاد به دلیل مواجه شدن با پرس و جو بیشتر موقتا ارائه شد
15. It is one of the most pressing problems facing this country.
[ترجمه ترگمان]این یکی از مهم ترین مشکلاتی است که این کشور با آن مواجه است
[ترجمه گوگل]این یکی از مهمترین مشکلات این کشور است
16. The chairman is pressing for a change in the procedure.
[ترجمه ترگمان]رئیس برای تغییر رویه فشار می آورد
[ترجمه گوگل]رئیس خواستار تغییر در روند است