کلمه جو
صفحه اصلی

russet


معنی : حنایی، سیب قرمز زمستانی، سنجابی، زبر، خرمایی
معانی دیگر : قهوه ای مایل به زرد یا قرمز، (سابقا برای جامه ی روستاییان به کار می رفت) پارچه ی زبر پشمی (معمولا به رنگ قهوه ای)، سیب زمستانی (که پوست زبر و لک دار دارد)، روستایی، ضخیم

انگلیسی به فارسی

حنایی، خرمایی، روستایی، ضخیم، زبر


روده، حنایی، سیب قرمز زمستانی، خرمایی، زبر، سنجابی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a reddish or yellowish brown color.

(2) تعریف: a coarse, reddish brown homespun cloth, formerly used for clothing.

(3) تعریف: a variety of apple having rough mottled skin, which ripens in the autumn.
صفت ( adjective )
• : تعریف: of or pertaining to the color russet.

• reddish-brown or yellowish-brown color; coarse reddish-brown homespun fabric; variety of apple with a tough reddish-brown skin
russet means reddish-brown in colour; a literary word.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] حنائی رنگ

مترادف و متضاد

حنایی (اسم)
russet

سیب قرمز زمستانی (اسم)
russet

سنجابی (صفت)
russet

زبر (صفت)
rough, coarse, prickly, stark, stubby, bristly, scaly, ragged, russet, shaggy, coarse-grained, scabrous, stubbly

خرمایی (صفت)
brown, chestnut, russet

جملات نمونه

1. The small russet cones of red spruce are borne only near the tip of the crown.
[ترجمه ترگمان]میوه های سرخ و خرمایی رنگی که صنوبر قرمز دارند، تنها در نزدیکی نوک تاج به دست می آیند
[ترجمه گوگل]مخروط های کوچک زنگی از صنوبر قرمز فقط در نزدیکی نوک تاج قرار می گیرند

2. Her eyes plunged to a russet flecked deep green when she talked about him.
[ترجمه ترگمان]وقتی راجع به او صحبت می کرد، چشمانش به رنگ حنایی رنگ سبز رنگی سرازیر شدند
[ترجمه گوگل]وقتی او درباره او صحبت کرد چشمانش به یک کاسه سبز شد که عمیق به نظر می رسید

3. The Norfolk Royal Russet is a new apple with rich flavour and scent.
[ترجمه ترگمان]Russet رویال Norfolk یک سیب جدید با طعم و بوی غنی است
[ترجمه گوگل]نورسلطان سلطنتی راسل یک سیب جدید با عطر و طعم غنی است

4. He had others in his grizzled russet tonsure, dropped from the higher branches as the wind stirred them.
[ترجمه ترگمان]او بقیه را در سر تراشیده خود داشت و از شاخه های بلندتر که باد آن ها را تکان می داد پایین انداخته بود
[ترجمه گوگل]او دیگران را در گوزن غول پیکر زده بود، از شاخه های بالاتر از باد جدا شد

5. Russet and grey still prevail in the recently gale-thrashed boughs.
[ترجمه ترگمان]باد و خاکستری رنگ هنوز بر شاخه های بید کتک می خورد
[ترجمه گوگل]راسل و خاکستری هنوز هم در شاخه های اخیر به تازگی غرق شده است

6. In russet gown and apron blue.
[ترجمه ترگمان]با پیراهن ضخیم و پیش بند آبی رنگ
[ترجمه گوگل]در کت و شلوار روسری و پیشانی آبی

7. The dogwood bud, pale green is inlaid with russet markings.
[ترجمه ترگمان]غنچه dogwood که سبز کم رنگ از رنگ های زرد پوشیده شده است
[ترجمه گوگل]جوانه زنبور عسل، سبز مایل به سبز با نشانگرهای زنگ زده تزئین شده است

8. We are a wholly owned subsidiary of Russet Homes, a non - profit distributing Registered Social Landlord.
[ترجمه ترگمان]ما یک تابع کاملا متعلق به Russet خانه، یک شرکت توزیع غیر انتفاعی است که دارای حق توزیع غیر انتفاعی است
[ترجمه گوگل]ما یک شرکت تابعه متعلق به شرکت Russet Homes، یک شرکت غیرانتفاعی و متعلق به صاحب ثبت نام اجتماعی است

9. You can choose Heirloom or Russet or Sunset.
[ترجمه ترگمان]می توانید heirloom یا Russet را انتخاب کنید
[ترجمه گوگل]شما می توانید مروارید یا روستا یا غروب آفتاب را انتخاب کنید

10. The whole countryside glowed with the russet tints of autumn.
[ترجمه ترگمان]سراسر شهر با رنگ های حنایی رنگ پاییز می درخشیدند
[ترجمه گوگل]کل حومه شهر با تابوت زرشک پاییز تابانده شد

11. I like to collect russet autumn leaves.
[ترجمه ترگمان]دوست دارم برگ های حنایی رنگ را جمع کنم
[ترجمه گوگل]من دوست دارم برگ های پاییزی را در بر بگیرم

12. The red fox was named for it's russet pelt.
[ترجمه ترگمان]روباه قرمز به خاطر پوستین russet نام گذاری شد
[ترجمه گوگل]روباه قرمز به خاطر این گرده روستا نامگذاری شد

13. Non - russet sprouts can arise from completely russet apples.
[ترجمه ترگمان]جوانه های Non می توانند از سیب های سرخ به طور کامل بوجود آیند
[ترجمه گوگل]جوانه های غیر روغنی می توانند از سیب های کاملا روغنی ظاهر شوند

14. She had russet curls.
[ترجمه shoko] او موهای فرفری خرمایی رنگ داشت
[ترجمه ترگمان]موهای حنایی رنگ داشت
[ترجمه گوگل]او زخم خورده بود


کلمات دیگر: