1. her rubicund cheeks
گونه های سرخ او
2. He wore corrective goggles which must translate the rubicund gloom of this vestibule into the true spectrum.
[ترجمه ترگمان]او عینک ضد اصلاحی به پا داشت که باید the و gloom این راهرو را به طیف حقیقی ترجمه کند
[ترجمه گوگل]او عینک های اصلاح کننده ای را پوشانده است که باید از این غرور در این طناب را به طیف واقعی تبدیل کند
3. You're looking rubicund, George Lidwell said.
[ترجمه ترگمان]جورج Lidwell گفت: تو سرخ به نظر می رسی
[ترجمه گوگل]جورج لیودول گفت: شما به دنبال rubicund هستید
4. His rubicund face expressed consternation and fatigue.
[ترجمه ترگمان]چهره سرخ رنگ او از فرط خستگی و خستگی حکایت می کرد
[ترجمه گوگل]چهره ی او به نظر می رسد خشم و خستگی
5. She watched the colour drain from Colin's rubicund face.
[ترجمه ترگمان]به رنگ خون در چهره سرخ رنگ کالین نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او تماشای رنگ از چهره Rubinound کولین را تماشا کرد
6. A portly, rubicund man of middle age". "
[ترجمه ترگمان]یک مرد تنومند و با rubicund متوسط \"
[ترجمه گوگل]یک مرد پرانرژی و مردانه از سن متوسط ' '
7. His eyes were blue, his complexion rubicund, his figure almost portly and well-built, his body muscular, and his physical powers fully developed by the exercises of his younger days.
[ترجمه ترگمان]چشمانش آبی، چهره اش سرخ، اندامش فربه و خوش ترکیب، بدنش عضلانی، و قدرت های جسمانی او به طور کامل با تمرین های ایام جوانیش بود
[ترجمه گوگل]چشمان او آبی رنگ بود، چهره ی چهره اش، چهره اش تقریبا پرتلاطم و به خوبی ساخته شده بود، بدنش عضله ای بود و توانایی های فیزیکی او به طور کامل توسط تمرینات روزهای جوان او توسعه یافت
8. He was short, a little overweight, more than a little rubicund as to his features and exuded an aura of cheerful bonhomie.
[ترجمه ترگمان]او کوتاه، کمی اضافه وزن داشت، و بیش از یک rubicund با خصوصیات خود، و از exuded روحیه بانشاط و bonhomie بود
[ترجمه گوگل]او کوتاه بود، کمی بیش از حد، بیش از یک کمی rubicund به عنوان به ویژگی های خود و exuded aura از bonhomie شاد
9. Willi padded round the room with his basket, a balding, rubicund Eliza Doolittle.
[ترجمه ترگمان]در طول اتاق با سبدش از اتاق بیرون رفت، سر طاس و سرخ الیزا دولیتل
[ترجمه گوگل]ویلی اتاقش را با سبد خود، کت و شلوار، الیزا دانیتل، پاک کرد
10. Repairs damaged skin, enhances skin resisting capability, and makes skin rubicund and appealing.
[ترجمه ترگمان]تعمیرات پوست، تعمیرات پوست را افزایش می دهد، توانایی مقاومت در برابر پوست را افزایش می دهد و باعث قرمز و جذاب شدن پوست می شود
[ترجمه گوگل]پوست آسیب دیده را تعمیر می کند، توانایی مقاومت در برابر پوست را تقویت می کند و پوست را جذاب و جذاب می کند
11. Shoe of small crew cut, grey dacron drill, round day, black in rubicund face bestrewed furrow, person of 58 years old has 779 years old however it seems that.
[ترجمه ترگمان]هر چند به نظر می رسد که کفش کودکان کوچک، کفش و کفش کوچک dacron، روز دور، سیاه در صورت سرخ فام در صورت rubicund، مردی از ۵۸ ساله و دویست سال قدمت دارد
[ترجمه گوگل]کفش کمر خدمه کوچک، مته دایکارد خاکستری، روز گرد، سیاه و سفید در چهره روبنس پیچیده شده، فرد 58 ساله 779 ساله است با این حال به نظر می رسد که
12. Silently, the elegant weapon descended, its auburn blade slicing cleanly through its mark, spilling the rubicund treasure of the man's blood onto the dark ground.
[ترجمه ترگمان]سلاح elegant پایین آمد، تیغه قرمز قهوه ای آن را سوراخ کرد و گنجینه سرخ رنگ خون مرد را روی زمین تیره ریخت
[ترجمه گوگل]به آرامی، سلاح ظریف فرود آمد، تیغه تیغه ای آن را از طریق علامت گذاری به طور مرتب برش داد، و گنجی از خون مردانه را بر روی زمین تاریک ریخت