انگشتان را برای حس کردن بروی نبض گذاشتن به جهت تشخیص تب شماره حرکت نبض را در هر دقیقه معلوم کردن .
نبض گرفتن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
نبض گرفتن. [ ن َ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) انگشتان را برای حس کردن به روی نبض گذاشتن. ( ناظم الاطباء ). به جهت تشخیص تب ، شماره حرکت نبض را در هر دقیقه معلوم کردن :
طبیب ارچند گیرد نبض پیوست
به بیماری به دیگر کس دهد دست.
طبیب ارچند گیرد نبض پیوست
به بیماری به دیگر کس دهد دست.
نظامی.
پیشنهاد کاربران
جس
Take the pulse
کلمات دیگر: