اغفال (بهویژه هنگامی که پلیس و غیره برای گیر انداختن تبهکار دست به حیلههای غیرقانونی میزنند)، گیراندازی
entrapment
انگلیسی به فارسی
گرفتگی
انگلیسی به انگلیسی
• allurement, enmeshment, drawing into difficulty or danger
entrapment is the practice of arresting someone by using unfair or illegal methods; a legal term.
entrapment is the practice of arresting someone by using unfair or illegal methods; a legal term.
دیکشنری تخصصی
[نفت] حبس شدگی
جملات نمونه
1. The police have been accused of using entrapment to bring charges against suspects.
[ترجمه ترگمان]پلیس به استفاده از اغفال به منظور ایجاد اتهامات علیه مظنونین متهم شده است
[ترجمه گوگل]پلیس متهم به استفاده از تیراندازی شده است تا اتهامات علیه مظنونین را مطرح کند
[ترجمه گوگل]پلیس متهم به استفاده از تیراندازی شده است تا اتهامات علیه مظنونین را مطرح کند
2. There is no defence of entrapment in English law.
[ترجمه ترگمان]هیچ گونه دفاعی از فریب در قانون انگلستان وجود ندارد
[ترجمه گوگل]هیچ دفاع از ورود به قانون انگلیسی وجود ندارد
[ترجمه گوگل]هیچ دفاع از ورود به قانون انگلیسی وجود ندارد
3. The social resources for liberation from social entrapment, often in local milieux, are information and power.
[ترجمه ترگمان]منابع اجتماعی برای رهایی از دام اجتماعی، اغلب در بازارهای محلی، اطلاعات و قدرت هستند
[ترجمه گوگل]منابع اجتماعی برای رهایی از غرق شدن اجتماعی، اغلب در milieux محلی، اطلاعات و قدرت هستند
[ترجمه گوگل]منابع اجتماعی برای رهایی از غرق شدن اجتماعی، اغلب در milieux محلی، اطلاعات و قدرت هستند
4. In one entrapment incident when he was in the Assembly, some one pushed an envelope under his door.
[ترجمه ترگمان]وقتی در مجلس بود، کسی یک پاکت را زیر در هل داد
[ترجمه گوگل]در حادثه ای که در مجمع اتفاق افتاد، یک نفر پاکت را زیر دستش گذاشت
[ترجمه گوگل]در حادثه ای که در مجمع اتفاق افتاد، یک نفر پاکت را زیر دستش گذاشت
5. Peripheral nerve entrapment syndromes have some clinical situations in common, so some common principles may be followed when deciding rehabilitation countermeasures.
[ترجمه ترگمان]به طور معمول برخی از اصول رایج در هنگام تصمیم گیری برای مقابله با اقدامات متقابل، برخی از اصول رایج را به خود اختصاص می دهند
[ترجمه گوگل]سندرم نفوذ عصب محیطی دارای برخی شرایط بالینی مشترک است، بنابراین در هنگام تصمیم گیری اقدامات مقابله با توانبخشی، ممکن است برخی از اصول مشترک را دنبال کند
[ترجمه گوگل]سندرم نفوذ عصب محیطی دارای برخی شرایط بالینی مشترک است، بنابراین در هنگام تصمیم گیری اقدامات مقابله با توانبخشی، ممکن است برخی از اصول مشترک را دنبال کند
6. Mac: No, actually it's called blackmail. Entrapment is what cops do to thieves.
[ترجمه ترگمان]نه، در واقع بهش میگن اخاذی این کاری است که پلیس ها با دزدها می کنند
[ترجمه گوگل]مک: نه، در واقع آن را به عنوان ضرر نامیده می شود اخراج از پلیس به دزدان است
[ترجمه گوگل]مک: نه، در واقع آن را به عنوان ضرر نامیده می شود اخراج از پلیس به دزدان است
7. The entrapment was discovered in May by two bear hunters.
[ترجمه ترگمان]این تله در ماه مه توسط دو شکارچی خرس کشف شد
[ترجمه گوگل]در ماه می دو شکارچی شکار کشف شد
[ترجمه گوگل]در ماه می دو شکارچی شکار کشف شد
8. The most common structural targets associated with oil entrapment are anticlines and faults.
[ترجمه ترگمان]رایج ترین اهداف ساختاری مرتبط با تله گذاری نفت، anticlines و خطا هستند
[ترجمه گوگل]شایعترین اهداف ساختاری مرتبط با انباشت نفت، خطوط و خطاها هستند
[ترجمه گوگل]شایعترین اهداف ساختاری مرتبط با انباشت نفت، خطوط و خطاها هستند
9. Method 25 cases of peripheral entrapment neuropathy were applied with endo-extra neurolysis of microsurgery.
[ترجمه ترگمان]روش ۲۵ مورد به دام افتادن محیطی با neurolysis اضافی اندو به کار رفته است
[ترجمه گوگل]روش: 25 بیمار مبتلا به نوروپاتی محیطی محیطی با استفاده از نورولوژی آندو اضافی میکرو جراحی مورد استفاده قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]روش: 25 بیمار مبتلا به نوروپاتی محیطی محیطی با استفاده از نورولوژی آندو اضافی میکرو جراحی مورد استفاده قرار گرفتند
10. OBJECTIVE:To study the features of clinical anatomy in entrapment of nerve for providing anatomic basis for preventing and treating entrapment of nerves in the inguinal region.
[ترجمه ترگمان]OBJECTIVE: مطالعه ویژگی های آناتومی بالینی با استفاده از تله بدن برای ایجاد مبنای کالبدی برای پیش گیری و درمان به دام گذاشتن اعصاب در منطقه inguinal
[ترجمه گوگل]هدف: مطالعه ویژگی های آناتومی بالینی در ضبط عصب برای فراهم آوردن زمینه تشریحی برای پیشگیری و درمان ضعف اعصاب در ناحیه پستان
[ترجمه گوگل]هدف: مطالعه ویژگی های آناتومی بالینی در ضبط عصب برای فراهم آوردن زمینه تشریحی برای پیشگیری و درمان ضعف اعصاب در ناحیه پستان
11. In 1969 the Home Office distributed a circular to police forces advising against the use of entrapment.
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۶۹، اداره داخله یک بخشنامه به نیروهای پلیس برای مشاوره در مورد استفاده از تله گذاری توزیع کرد
[ترجمه گوگل]در سال 1969، اداره امور خارجه، یک دیالوگ را به نیروهای پلیس ارائه داد که درمورد استفاده از تیراندازی مشاوره داد
[ترجمه گوگل]در سال 1969، اداره امور خارجه، یک دیالوگ را به نیروهای پلیس ارائه داد که درمورد استفاده از تیراندازی مشاوره داد
12. And the murder suspect himself, whom Lucy seduced to secure a confession, only to have the case dismissed for entrapment.
[ترجمه ترگمان]و مظنون قتل، که لوسی فریبش داده بود تا به او اعتراف کند، فقط برای این که پرونده را برای یک درگیری آزاد کنند
[ترجمه گوگل]و قتل خود را متهم می کند که لوسی برای تحمیل اعتراف گول زده است، اما این پرونده برای محکومیتش محروم شده است
[ترجمه گوگل]و قتل خود را متهم می کند که لوسی برای تحمیل اعتراف گول زده است، اما این پرونده برای محکومیتش محروم شده است
13. Perhaps the worst perversion occasioned by homosexuality is the police practice of entrapment.
[ترجمه ترگمان]شاید بدترین انحراف جنسی ناشی از همجنس بازی است که پلیس به دام انداختن آن می پردازد
[ترجمه گوگل]شاید بدترین انحراف ناشی از همجنسگرایی، تمرکز پلیس از انزجار است
[ترجمه گوگل]شاید بدترین انحراف ناشی از همجنسگرایی، تمرکز پلیس از انزجار است
14. Objective: To investigate the etiology, diagnosis and treatment of deep branch of ulnar nerve entrapment.
[ترجمه ترگمان]هدف: بررسی علت، تشخیص و درمان شاخه ای عمیق از تله گذاری عصبی مصنوعی
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی علل، تشخیص و درمان شاخه عمیق ضایعه عصب اولنار
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی علل، تشخیص و درمان شاخه عمیق ضایعه عصب اولنار
پیشنهاد کاربران
بارگذاری
به دام افتادگی
به دام انداختن - فریب و اغفال ( در حقوق )
محبوس سازی
محبوس سازی ( شیمی و زیست شناسی )
( حقوق ) دام گستری
entrapment ( رمزشناسی )
واژه مصوب: تله گذاری
تعریف: تعبیۀ عمدی رخنه های مشخص در یک سامانۀ اطلاعات با هدف آشکارسازی تلاش هایی که برای نفوذ به سامانه صورت می گیرند
واژه مصوب: تله گذاری
تعریف: تعبیۀ عمدی رخنه های مشخص در یک سامانۀ اطلاعات با هدف آشکارسازی تلاش هایی که برای نفوذ به سامانه صورت می گیرند
کلمات دیگر: