1. a great breakthrough in the world of medicine
پیشرفت عظیمی در عالم پزشکی
2. Scientists are on the brink of a breakthrough in the treatment of cancer.
[ترجمه ترگمان]دانشمندان در آستانه موفقیت در درمان سرطان هستند
[ترجمه گوگل]دانشمندان در معرض پیشرفت در درمان سرطان قرار دارند
3. Scientists are claiming a major breakthrough in the fight against cancer.
[ترجمه ترگمان]دانشمندان مدعی یک پیشرفت بزرگ در مبارزه با سرطان هستند
[ترجمه گوگل]دانشمندان در تلاش برای دستیابی به موفقیت در مبارزه با سرطان مدعی هستند
4. We have achieved a real breakthrough in the search for peace.
[ترجمه ترگمان]ما به یک پیشرفت واقعی در جستجوی صلح رسیده ایم
[ترجمه گوگل]ما دستیابی به موفقیت واقعی در جستجوی صلح به دست آورده ایم
5. This may have been an improvement, but "breakthrough" was an overstatement.
[ترجمه learner] این ممکنه یه پیشرفت بوده باشه اما " پیشرفت ناگهانی اغراق آمیز بود" .
[ترجمه ترگمان]این ممکن است بهبود باشد، اما \"پیشرفت\" یک overstatement بود
[ترجمه گوگل]این ممکن است پیشرفت داشته باشد، اما 'دستیابی به موفقیت' بیش از حد بود
6. These results represent a major breakthrough in Aids research.
[ترجمه فاطمه] هنوز مجال برای نویسندگان جدید وجود دارد تا کسب موفقیت کنند
[ترجمه ترگمان]این نتایج نشان دهنده یک پیشرفت عمده در تحقیقات مربوط به ایدز است
[ترجمه گوگل]این نتایج نشان دهنده یک پیشرفت بزرگ در تحقیق در زمینه ایدز است
7. This drug has been heralded as a major breakthrough in the fight against breast cancer.
[ترجمه ترگمان]این دارو به عنوان یک پیشرفت بزرگ در مبارزه با سرطان سینه اعلام شده است
[ترجمه گوگل]این دارو به عنوان یک موفقیت بزرگ در مبارزه با سرطان سینه مطرح شده است
8. God willing, there will be a breakthrough.
[ترجمه ترگمان]انشاالله که پیشرفتی حاصل خواهد شد
[ترجمه گوگل]به خواست خدا، یک موفقیت خواهد بود
9. Scientists have made a major breakthrough in their fight against AIDS.
[ترجمه ترگمان]دانشمندان پیشرفت بزرگی در مبارزه خود با ایدز ایجاد کرده اند
[ترجمه گوگل]دانشمندان در مبارزه علیه ایدز یک موفقیت بزرگ ساخته اند
10. Scientists have made a major breakthrough in the treatment of cancer.
[ترجمه amir33] ما امیدواریم به زودی در مبارزه با بیماری ایدز پیشرفت کنیم
[ترجمه ترگمان]دانشمندان پیشرفت بزرگی در درمان سرطان داشته اند
[ترجمه گوگل]دانشمندان موفق به پیشرفت در درمان سرطان شده اند
11. Jo was only 19 when he got his breakthrough as a DJ.
[ترجمه ترگمان]جو فقط ۱۹ سالش بود وقتی به عنوان یه دی جی موفق شد
[ترجمه گوگل]جی 19 ساله بود که پیشرفت خود را به عنوان یک دی جی تبدیل کرد
12. The company looks poised to make a significant breakthrough in China.
[ترجمه ترگمان]این شرکت به نظر می رسد که در چین پیشرفت قابل توجهی داشته باشد
[ترجمه گوگل]این شرکت به دنبال دستیابی به یک پیشرفت قابل توجه در چین است
13. Surgeons have made a great breakthrough in the kidney transplantation.
[ترجمه ترگمان]جراحان پیشرفت بزرگی در پیوند کلیه انجام داده اند
[ترجمه گوگل]جراحان یک پیروزی بزرگ در پیوند کلیه انجام داده اند
14. The new deal represents a major breakthrough for the company.
[ترجمه ترگمان]این قرارداد جدید نشان دهنده یک پیشرفت عمده برای این شرکت است
[ترجمه گوگل]معامله جدید نشان دهنده یک موفقیت بزرگ برای این شرکت است
15. It was quite some time before they break through the enemy's blockade.
[ترجمه ترگمان]مدتی طول کشید تا از محاصره دشمن جدا شوند
[ترجمه گوگل]پیش از آنکه از طریق محاصره دشمن شکست بخورند، زمان زیادی بود
16. Protesters tried to break through a police cordon.
[ترجمه ترگمان]معترضان کوشیدند تا از میان یک کمربند پلیس عبور کنند
[ترجمه گوگل]معترضان سعی کردند از طریق یک گودال پلیس شکسته شوند
17. The crowd managed to break through the barriers and get onto the pitch.
[ترجمه ترگمان]جمعیت از موانع عبور کرد و وارد زمین شد
[ترجمه گوگل]جمعیت موفق به شکستن موانع و به زمین رسید
18. Demonstrators tried to break through the police cordon.
[ترجمه ترگمان]تظاهرکنندگان کوشیدند تا کمربند پلیس را بشکنند
[ترجمه گوگل]تظاهرات کنندگان سعی کردند از طریق پورتوریکو پلیس عبور کنند
19. Some protesters managed to break through the police cordon.
[ترجمه ترگمان]برخی از معترضان توانستند کمربند پلیس را بشکنند
[ترجمه گوگل]برخی از معترضان موفق به شکستن پورتال پلیس شدند
20. There is still scope for new writers to break through.
[ترجمه ترگمان]هنوز یک حوزه برای نویسندگان جدید وجود دارد که باید از آن عبور کنند
[ترجمه گوگل]هنوز هم برای نویسندگان جدید وجود دارد
21. He tried to break through the cloud of gloom hanging over his roomates with a joke.
[ترجمه ترگمان]سعی کرد ابر سیاهی را که با یک شوخی بر سر داشت از میان ابر بیرون بکشد
[ترجمه گوگل]او سعی کرد تا از طریق ابر تاریک که با نوک انگشتانش حلق آویز شده بود، شکسته شود
22. Soon the sun would break through the mist.
[ترجمه ترگمان]به زودی خورشید از میان مه ناپدید می شد
[ترجمه گوگل]به زودی خورشید از طریق غبار می افتد
23. Scientists think they are beginning to break through in the fight against cancer.
[ترجمه ترگمان]دانشمندان بر این باورند که آن ها کم کم وارد مبارزه با سرطان می شوند
[ترجمه گوگل]دانشمندان فکر می کنند که در مبارزه با سرطان شروع به شکست می کنند
24. We hope to break through soon in the fight against AIDS.
[ترجمه ترگمان]ما امیدواریم که به زودی در مبارزه با ایدز از بین برویم
[ترجمه گوگل]ما امیدواریم که به زودی در مبارزه با ایدز شکست بخوریم
25. The crowd managed to break through the police cordon.
[ترجمه ترگمان]مردم توانستند کمربند پلیس را بشکنند
[ترجمه گوگل]جمعیت موفق به شکستن پورتال پلیس شد
26. It remained for Mr Parkhill to break through the impasse.
[ترجمه ترگمان]برای آقای Parkhill باقی مانده بود که از بن بست عبور کند
[ترجمه گوگل]برای آقای پارک هیل همچنان باقی مانده است
27. Scientists say they are beginning to break through in the fight against cancer.
[ترجمه ترگمان]دانشمندان می گویند که آن ها کم کم وارد مبارزه با سرطان می شوند
[ترجمه گوگل]دانشمندان می گویند که در مبارزه با سرطان شروع به شکست می کنند
28. I tried hard to break through his silent mood.
[ترجمه ترگمان]سعی کردم با این حال سکوت او را بشکنم
[ترجمه گوگل]من سعی کردم از طریق خلق و خوی خاموش خود شکست بخورم
29. Women are starting to break through the barriers that keep them out of top management.
[ترجمه ترگمان]زنان شروع به شکستن موانعی کرده اند که آن ها را از مدیریت ارشد دور نگه می دارد
[ترجمه گوگل]زنان شروع به شکستن موانعی می کنند که آنها را از مدیریت عالی حفظ می کند