(نادر) اتاق خواب، وسایل تختخواب (ملافه و پتو وغیره)، رخت خواب، لوازم رختخواب مثل ملافه و لحاف و پتو، ملافه، جامه خواب، لحاف، متکا
bedclothes
(نادر) اتاق خواب، وسایل تختخواب (ملافه و پتو وغیره)، رخت خواب، لوازم رختخواب مثل ملافه و لحاف و پتو، ملافه، جامه خواب، لحاف، متکا
انگلیسی به فارسی
لوازم رختخواب مثل ملافه و لحاف و پتو
انگلیسی به انگلیسی
اسم جمع ( plural noun )
• : تعریف: bedcoverings such as blankets and sheets.
• bed coverings (as in sheets, blankets and pillowcases)
bedclothes are the sheets and covers which you put over you when you get into bed.
bedclothes are the sheets and covers which you put over you when you get into bed.
جملات نمونه
1. First the curtains took fire and then the bedclothes.
[ترجمه ترگمان]ابتدا پرده ها و بعد ملحفه را برداشتند
[ترجمه گوگل]ابتدا پرده ها آتش گرفتند و سپس لباس های پشمی
[ترجمه گوگل]ابتدا پرده ها آتش گرفتند و سپس لباس های پشمی
2. The bedclothes were draped over a sofa.
[ترجمه ترگمان]لحاف را روی نیمکتی انداخته بودند
[ترجمه گوگل]لباس راحتی روی یک مبل طراحی شده بود
[ترجمه گوگل]لباس راحتی روی یک مبل طراحی شده بود
3. Your bedclothes are all tangled up.
[ترجمه ترگمان] ملافه هات خیلی پیچیده شده
[ترجمه گوگل]لباس تخت شما تمام شده است
[ترجمه گوگل]لباس تخت شما تمام شده است
4. I changed the bedclothes after I had slept in them for a week.
[ترجمه ترگمان]من ملافه را پس از اینکه یک هفته در آن ها خوابیده بودم عوض کردم
[ترجمه گوگل]بعد از اینکه من در هفته ای یک بار خوابیدم، لباس تخت خواب را تغییر دادم
[ترجمه گوگل]بعد از اینکه من در هفته ای یک بار خوابیدم، لباس تخت خواب را تغییر دادم
5. She pulled the bedclothes up over her head.
[ترجمه ترگمان]ملافه را روی سرش کشید
[ترجمه گوگل]او لباس پشمی را روی سرش کشید
[ترجمه گوگل]او لباس پشمی را روی سرش کشید
6. He snuggled down under the bedclothes.
[ترجمه ترگمان]زیر ملحفه جا گرفت
[ترجمه گوگل]او تحت لباس تخت خواب بود
[ترجمه گوگل]او تحت لباس تخت خواب بود
7. The bedclothes were tumbled as though the bed had been slept in.
[ترجمه ترگمان]لحاف چنان به هم ریخته بود که گوئی بس تر خواب است
[ترجمه گوگل]لباس های تخت خواب، مانند اتاق خواب خوابیدند
[ترجمه گوگل]لباس های تخت خواب، مانند اتاق خواب خوابیدند
8. The baby is picking at the bedclothes.
[ترجمه ترگمان] بچه داره ملافه هاشو جمع می کنه
[ترجمه گوگل]کودک در لباس تختخواب است
[ترجمه گوگل]کودک در لباس تختخواب است
9. He threw back the bedclothes and jumped out of bed.
[ترجمه ترگمان]ملافه را کنار زد و از رختخواب بیرون پرید
[ترجمه گوگل]او لباس تخت را باز کرد و از تخت فرار کرد
[ترجمه گوگل]او لباس تخت را باز کرد و از تخت فرار کرد
10. The child burrowed under the bedclothes.
[ترجمه ترگمان]بچه زیر ملحفه فرو رفت
[ترجمه گوگل]کودک زیر خالص لباس پوشید
[ترجمه گوگل]کودک زیر خالص لباس پوشید
11. She crept in beside him under the bedclothes.
[ترجمه ترگمان]زیر ملحفه به درون خزید
[ترجمه گوگل]او در کنار لباس او قرار گرفت
[ترجمه گوگل]او در کنار لباس او قرار گرفت
12. Make a pot of soup or wash bedclothes.
[ترجمه ترگمان]یک ظرف سوپ یا bedclothes درست کنید
[ترجمه گوگل]یک گلدان از سوپ را بشویید یا لباس های شسته شده را بشویید
[ترجمه گوگل]یک گلدان از سوپ را بشویید یا لباس های شسته شده را بشویید
13. Leave bedclothes clean and tidy and remove soiled linen.
[ترجمه ترگمان]ملحفه را تمیز و مرتب کنید و پیراهن کهنه را بردارید
[ترجمه گوگل]ترک لباس های پاک و تمیز و پاک کردن لباس های خیس
[ترجمه گوگل]ترک لباس های پاک و تمیز و پاک کردن لباس های خیس
14. Bedclothes, books, clothes, implements, and even dried sausages were being stuffed into chests and wicker trunks.
[ترجمه ترگمان]bedclothes، کتاب ها، وسایل، ابزار و حتی سوسیس خشک در صندوق و صندوق حصیری دیده می شد
[ترجمه گوگل]ملافه ها، کتاب ها، لباس ها، وسایل و حتی سوسیس های خشک شده به سینه ها و تنه های حصیری پر شده بود
[ترجمه گوگل]ملافه ها، کتاب ها، لباس ها، وسایل و حتی سوسیس های خشک شده به سینه ها و تنه های حصیری پر شده بود
پیشنهاد کاربران
لباس خواب
کلمات دیگر: