بطور ناتمام، عدم قطعیت، بی نتیجگی
inconclusively
بطور ناتمام، عدم قطعیت، بی نتیجگی
انگلیسی به فارسی
بی قاعده
انگلیسی به انگلیسی
• indecisively, unconvincingly; in an undecided manner; without reaching a final conclusion
جملات نمونه
1. The last meeting had ended inconclusively.
[ترجمه ترگمان]آخرین دیدار پایان یافته بود
[ترجمه گوگل]آخرین جلسه غیرقابل انحلال بود
[ترجمه گوگل]آخرین جلسه غیرقابل انحلال بود
2. The peace talks have ended inconclusively, with neither side prepared to give way on key points.
[ترجمه ترگمان]مذاکرات صلح به پایان رسیده است و هیچ کدام از طرفین آماده نیستند که به نکات کلیدی دست یابند
[ترجمه گوگل]مذاکرات صلح به طور غیرمستقیم به پایان رسیده است، و هیچ یک از طرفین حاضر به کنار گذاشتن نکات کلیدی نیستند
[ترجمه گوگل]مذاکرات صلح به طور غیرمستقیم به پایان رسیده است، و هیچ یک از طرفین حاضر به کنار گذاشتن نکات کلیدی نیستند
3. The meeting ended inconclusively following a further attempt by Brooke to resolve the deadlock over current discussions about devolution talks.
[ترجمه ترگمان]جلسه به دنبال یک تلاش بیشتر توسط بروک برای حل بن بست پیرامون مذاکرات فعلی درباره تفویض اختیارات، به پایان رسید
[ترجمه گوگل]این جلسه به طور غیرمستقیم به دنبال تلاش های بعدی بروک برای حل منازعات در مورد بحث های جاری در مورد مذاکرات تحویل به پایان رسید
[ترجمه گوگل]این جلسه به طور غیرمستقیم به دنبال تلاش های بعدی بروک برای حل منازعات در مورد بحث های جاری در مورد مذاکرات تحویل به پایان رسید
4. There they argued inconclusively, and the students prepared to stage a coup in Jakarta.
[ترجمه ترگمان]در آنجا آن ها inconclusively را مورد بحث قرار دادند و دانشجویان آماده شدند تا کودتایی را در جاکارتا روی صحنه بگذارند
[ترجمه گوگل]آنها به طور غیرمستقیم بحث کردند و دانشجویان آماده کودتایی در جاکارتا شدند
[ترجمه گوگل]آنها به طور غیرمستقیم بحث کردند و دانشجویان آماده کودتایی در جاکارتا شدند
5. They have also been linked inconclusively with stomach cancer.
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین با سرطان معده ارتباط داشته اند
[ترجمه گوگل]آنها نیز به طور غیر مستقیم با سرطان معده مرتبط شده اند
[ترجمه گوگل]آنها نیز به طور غیر مستقیم با سرطان معده مرتبط شده اند
6. TV replays suggested, inconclusively, that it was Jordan who had handled.
[ترجمه ترگمان]پخش مجدد تلویزیون پیشنهاد کرد که جردن بود که رفتار کرده بود
[ترجمه گوگل]تکرارهای تلویزیونی، به طور غیرمستقیم، نشان می داد که اردن کار می کرد
[ترجمه گوگل]تکرارهای تلویزیونی، به طور غیرمستقیم، نشان می داد که اردن کار می کرد
7. That stormy little meeting ended inconclusively.
[ترجمه ترگمان] اون جلسه طوفانی طوفان به پایان رسید
[ترجمه گوگل]این جلسه طوفانی کمی غیرقابل انکار به پایان رسید
[ترجمه گوگل]این جلسه طوفانی کمی غیرقابل انکار به پایان رسید
8. Tu Chu - chai broke off inconclusively and flicked the ash off his cigar.
[ترجمه ترگمان]تو داری چای رو خاموش می کنی و خاکستر سیگار رو خاموش می کنی
[ترجمه گوگل]توو چو - چای غیرقابل انکار کرد و خاکستر سیگار کشید
[ترجمه گوگل]توو چو - چای غیرقابل انکار کرد و خاکستر سیگار کشید
9. The meeting ended inconclusively.
[ترجمه ترگمان]جلسه به پایان رسید
[ترجمه گوگل]جلسه به طور غیرقابل تصوری پایان یافت
[ترجمه گوگل]جلسه به طور غیرقابل تصوری پایان یافت
10. But the study ordered by the White House about whether the two countries might expand their business relationship to nuclear materials ended inconclusively .
[ترجمه ترگمان]اما این مطالعه به دستور مجلس سفید در مورد اینکه آیا این دو کشور ممکن است روابط تجاری خود را با مواد هسته ای گسترش دهند، به inconclusively رسید
[ترجمه گوگل]اما مطالعه ای که توسط کاخ سفید مطرح شد این است که آیا دو کشور می توانند ارتباط تجاری خود را با مواد هسته ای گسترش دهند یا خیر
[ترجمه گوگل]اما مطالعه ای که توسط کاخ سفید مطرح شد این است که آیا دو کشور می توانند ارتباط تجاری خود را با مواد هسته ای گسترش دهند یا خیر
11. China hosted a round of talks on the North Korean nuclear issue in August, but the talks – in which Russia, the United States, Japan, and South Korea also took part – ended inconclusively .
[ترجمه ترگمان]چین میزبان دور مذاکرات در مورد مساله هسته ای کره شمالی در ماه آگوست بود، اما گفت و گوه ای - که در آن روسیه، ایالات متحده، ژاپن و کره جنوبی نیز در این مذاکرات شرکت کردند
[ترجمه گوگل]چین در اوت مذاکرات هسته ای کره شمالی را برگزار کرد اما مذاکراتی که روسیه، ایالات متحده، ژاپن و کره جنوبی نیز در آن شرکت داشتند، غیرقابل حل بود
[ترجمه گوگل]چین در اوت مذاکرات هسته ای کره شمالی را برگزار کرد اما مذاکراتی که روسیه، ایالات متحده، ژاپن و کره جنوبی نیز در آن شرکت داشتند، غیرقابل حل بود
12. Various studies over many years have sought to identify candidate genes but so far inconclusively .
[ترجمه ترگمان]مطالعات مختلف در طول چندین سال به دنبال شناسایی ژن های نامزد، اما تا کنون صورت گرفته است
[ترجمه گوگل]مطالعات مختلف در طول سال ها به دنبال شناسایی ژن های نامزد بوده اند، اما تا کنون غیرقابل انکار بوده است
[ترجمه گوگل]مطالعات مختلف در طول سال ها به دنبال شناسایی ژن های نامزد بوده اند، اما تا کنون غیرقابل انکار بوده است
13. A first round of six way talks bringing together North and South Korea, China, Japan, Russia and the United States in Beijing ended inconclusively in August.
[ترجمه ترگمان]اولین دور از شش راه با هم پیوستن کره شمالی و کره جنوبی، چین، ژاپن، روسیه و ایالات متحده در پکن در ماه آگوست به پایان رسید
[ترجمه گوگل]دور اول مذاکرات شش جانبه که کره شمالی و کره جنوبی، چین، ژاپن، روسیه و ایالات متحده را در پکن متصل می کند، در ماه اوت به صورت غیرقابل حل به پایان رسید
[ترجمه گوگل]دور اول مذاکرات شش جانبه که کره شمالی و کره جنوبی، چین، ژاپن، روسیه و ایالات متحده را در پکن متصل می کند، در ماه اوت به صورت غیرقابل حل به پایان رسید
14. The latest round of talks aimed at breaking the deadlock in Iraqi politics has ended inconclusively.
[ترجمه ترگمان]آخرین دور مذاکرات با هدف شکستن بن بست سیاسی در سیاست عراق پایان یافته است
[ترجمه گوگل]آخرین دور مذاکرات با هدف نابود کردن بن بست در سیاست های عراق به صورت غیرقابل حل به پایان رسیده است
[ترجمه گوگل]آخرین دور مذاکرات با هدف نابود کردن بن بست در سیاست های عراق به صورت غیرقابل حل به پایان رسیده است
کلمات دیگر: