کلمه جو
صفحه اصلی

henpeck


(دائما نسبت به شوهر خود) غرولند کردن، عیبجویی کردن، زخم زبان زدن، سعی کردن برای تفوق یافتن در مورد زوجه نسبت به شوهر خود، کوشش در مداخلات جزئی در کارهای شوهر کردن

انگلیسی به فارسی

سعی کردن برای تفوق یافتن (در مورد زوجه نسبت به شوهر خود)، کوشش در مداخلات جزئی (در کارهای شوهر)کردن، عیبجویی کردن


فرانسوی، کوشش در مداخلات جزئي کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: henpecks, henpecking, henpecked
• : تعریف: (informal) to dominate (one's husband) by constantly nagging or criticizing.

• (about a wife) intimidate or bully one's husband

مترادف و متضاد

nag


Synonyms: badger, berate, bother, bug, bully, carp, fuss, give a hard time, harass, hector, hound, intimidate, irritate, needle, pester, pick on, ride, scold, torment


جملات نمونه

1. I've heard she often henpecks her husband.
[ترجمه ترگمان]شنیده ام که اغلب شوهرش را فریب می دهد
[ترجمه گوگل]من شنیده ام که او اغلب همسرش را دوست دارد

2. Celie strived not to conform to a stereotyped henpecked housebound wife.
[ترجمه ترگمان]Celie strived که با یک زن housebound stereotyped مطابقت نداشته باشد
[ترجمه گوگل]سلی تلاش کرد که با یک زن متاهل متولد شده در خانه کار نکند

3. Rip Van Winkle, a kindly, lazy, henpecked man, set out for a remote part of the Catskill Mountains.
[ترجمه ترگمان]بریدن ون Winkle، یک مرد مهربان، تنبل و تنبل، برای یک قسمت دور از کوهستان Catskill راه افتاد
[ترجمه گوگل]Rip Van Winkle، یک مرد مهربان، تنبل و متعصب، برای یک قسمت از دور از کوه های Catskill تنظیم شده است

4. People refer the man who was afraid of his wife as henpecked.
[ترجمه ترگمان]مردم به مردی که از زنش مانند henpecked می ترسید
[ترجمه گوگل]مردم مردی را که از همسرش میترسید به عنوان مادرم راهنمایی می کند

5. In some polygamous species, such as the patas monkey, the males become henpecked.
[ترجمه ترگمان]در برخی از گونه های چند گانه نظیر میمون patas، نرها به henpecked تبدیل می شوند
[ترجمه گوگل]در برخی از گونه های چند قطبی، مانند میمون patas، مردان تبدیل به جنس نر

6. He's not a man who takes kindly to being henpecked.
[ترجمه ترگمان]او مردی نیست که با مهربانی و مهربانی رفتار کند
[ترجمه گوگل]او مردی نیست که مهربان باشد

a regularly henpecked husband

شوهری که مرتب مورد سرزنش زنش قرار می‌گیرد


پیشنهاد کاربران

زن ذلیل


کلمات دیگر: