• highest prize, highest reward
first prize
انگلیسی به انگلیسی
جملات نمونه
1. She won first prize in the 100 metres race.
[ترجمه ترگمان]او در مسابقه ۱۰۰ متری برنده جایزه اول شد
[ترجمه گوگل]او جایزه اول را در رقابت 100 متر به دست آورد
[ترجمه گوگل]او جایزه اول را در رقابت 100 متر به دست آورد
2. My sister won first prize for her singing.
[ترجمه ترگمان]خواهرم برای آواز خواندن اولین جایزه را برد
[ترجمه گوگل]خواهر من جایزه اول را برای آواز خویش به دست آورد
[ترجمه گوگل]خواهر من جایزه اول را برای آواز خویش به دست آورد
3. He won first prize in the woodwind section.
[ترجمه ترگمان]او اولین جایزه را در بخش woodwind کسب کرد
[ترجمه گوگل]او جایزه اول در بخش چوب را به دست آورد
[ترجمه گوگل]او جایزه اول در بخش چوب را به دست آورد
4. I'm glad to learn that you won first prize in the composition contest held at your school. I'd like to take this opportunity to offer my congratulations on your success.
[ترجمه ترگمان]خوشحالم که متوجه شدم اولین جایزه مسابقه در مدرسه تون برگزار شد دوست دارم از این فرصت استفاده کنم تا به موفقیت شما تبریک بگم
[ترجمه گوگل]من خوشحالم که یاد بگیرم که جایزه اول را در مسابقه ترکیب در مدرسه خود به دست آورد من می خواهم از این فرصت استفاده کنم تا به موفقیت شما تبریک بگویم
[ترجمه گوگل]من خوشحالم که یاد بگیرم که جایزه اول را در مسابقه ترکیب در مدرسه خود به دست آورد من می خواهم از این فرصت استفاده کنم تا به موفقیت شما تبریک بگویم
5. The clever girl bore off the first prize.
[ترجمه ترگمان]دختر باهوش اولین جایزه را از دست داد
[ترجمه گوگل]دختر باهوش از جایزه اول برداشت
[ترجمه گوگل]دختر باهوش از جایزه اول برداشت
6. We anticipated her winning first prize.
[ترجمه ترگمان]ما انتظار برنده شدن او را داشتیم
[ترجمه گوگل]ما پیش بینی کرد که جایزه اول او برنده شود
[ترجمه گوگل]ما پیش بینی کرد که جایزه اول او برنده شود
7. Our team will try for the first prize.
[ترجمه ترگمان]تیم ما برای اولین جایزه تلاش خواهد کرد
[ترجمه گوگل]تیم ما برای جایزه اول سعی خواهد کرد
[ترجمه گوگل]تیم ما برای جایزه اول سعی خواهد کرد
8. She won first prize in the competition.
[ترجمه ترگمان]او در این رقابت برنده جایزه اول شد
[ترجمه گوگل]او جایزه اول در مسابقه را به دست آورد
[ترجمه گوگل]او جایزه اول در مسابقه را به دست آورد
9. She won first prize, though none of us had expected it.
[ترجمه ترگمان]او اولین جایزه را برد، هر چند هیچ کدام از ما انتظارش را نداشتیم
[ترجمه گوگل]او جایزه اول را به دست آورد، اما هیچ یک از ما آن را انتظار نداشتیم
[ترجمه گوگل]او جایزه اول را به دست آورد، اما هیچ یک از ما آن را انتظار نداشتیم
10. Carlos was awarded first prize in the essay competition.
[ترجمه ترگمان]کارلوس در این رقابت برنده جایزه اول شد
[ترجمه گوگل]کارلوس نخستین جایزه در رقابت مقاله اهدا شد
[ترجمه گوگل]کارلوس نخستین جایزه در رقابت مقاله اهدا شد
11. The first prize is a return flight to Delhi.
[ترجمه ترگمان]جایزه اول یک پرواز بازگشت به دهلی است
[ترجمه گوگل]جایزه اول پرواز بازگشت به دهلی است
[ترجمه گوگل]جایزه اول پرواز بازگشت به دهلی است
12. I am still amazed that she won first prize.
[ترجمه ترگمان]من هنوز تعجب می کنم که اون اولین جایزه رو برد
[ترجمه گوگل]هنوز شگفت زده هستم که او جایزه اول را به دست آورد
[ترجمه گوگل]هنوز شگفت زده هستم که او جایزه اول را به دست آورد
13. His sculpture of a horse won first prize.
[ترجمه ترگمان]مجسمه اسب او برنده جایزه اول شد
[ترجمه گوگل]مجسمه سازی او از یک اسب برنده جایزه اول شد
[ترجمه گوگل]مجسمه سازی او از یک اسب برنده جایزه اول شد
14. The first prize was bestowed upon the winner.
[ترجمه ترگمان]جایزه اول به برنده جایزه داده شد
[ترجمه گوگل]جایزه اول برنده برنده شد
[ترجمه گوگل]جایزه اول برنده برنده شد
پیشنهاد کاربران
جایزه ی نفر اول ( وقتی فردی در یک مسابقه نفر اول می شود، جایزه ی نفر اول را دریافت می کند )
کلمات دیگر: