کلمه جو
صفحه اصلی

ennobling

انگلیسی به فارسی

خوشبختی، بلند کردن، تجلیل کردن، شریف گردانیدن، شرافت دادن


انگلیسی به انگلیسی

• investing with dignity or honor

جملات نمونه

1. participation in the sorrows and joys of the natives was an ennobling experience for us
شرکت در غم و شادی بومیان برای ما تجربه ی منزه کننده ای بود.

2. It is not true suffering ennobles the character; happiness does that sometimes, but suffering, for the most part, makes men petty and vindictive.
[ترجمه ترگمان]این رنج واقعی، شرافت و خوشبختی نیست که گاه، اما رنج بردن، بیشتر مردم را حقیر و vindictive می سازد
[ترجمه گوگل]رنج واقعی این شخصیت نیست؛ خوشبختی این است که گاهی اوقات، اما رنج می بخشد، در بیشتر موارد، باعث می شود مردان کوچک و سرکش

3. The value of culture is its effect on character. It avails nothing unless it ennobles and strengthens that,Its use is for life, Its aim is not beauty but goodness.
[ترجمه ترگمان]ارزش فرهنگ تاثیر آن بر شخصیت است آن چیزی نیست مگر این که آن را تقویت کرده و تقویت کند، استفاده از آن برای زندگی است، هدف آن زیبایی نیست، بلکه خوبی است
[ترجمه گوگل]ارزش فرهنگ اثر آن بر شخصیت است این چیزی نیست مگر اینکه آن را تقویت کند، استفاده از آن برای زندگی است، هدف آن زیبایی نیست بلکه زیبایی است

4. The small courtesies sweeten life; the greater ennoble it.
[ترجمه ترگمان]ادب و نزاکت ناچیز زندگی شیرین را شیرین می کند و به آن شرافت بیشتری می بخشد
[ترجمه گوگل]حسرت های کوچک زندگی را شیرین می کند؛ آن را افزایش می دهد

5. He has this theory that suffering can ennoble a person's character.
[ترجمه ترگمان]او این نظریه را دارد که رنج می تواند شخصیت فرد را تحت تاثیر قرار دهد
[ترجمه گوگل]او این تئوری را دارد که رنج میتواند شخصیت شخص را تحریک کند

6. In a strange way she seemed ennobled by her grief.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که او از غم و اندوه خود به او مدیون است
[ترجمه گوگل]به طرز عجیب و غریب او به نظر غم و اندوه او را به نظر می رسید

7. Lords of Appeal in Ordinary - Law Lords - receive life baronies on appointment unless they are already ennobled.
[ترجمه ترگمان]مجلس اعیان، در مجلس اعیان معمولی - به هنگام انتصاب، حکم حبس ابد دریافت خواهند کرد مگر این که آن ها در حال حاضر در زمره بزرگان قرار بگیرند
[ترجمه گوگل]لرد اعتراض در عادی - صاحب حقوق - دریافت بارونهای زندگی در انتصاب، مگر اینکه آنها در حال حاضر خوش شانسی

8. He ennobled everything he touched with his brush or his pencil.
[ترجمه ترگمان]او هر چیزی را که با برس و مداد خود لمس می کرد، نشان می داد
[ترجمه گوگل]او همه چیزهایی را که با قلموی خود و یا مدادش به آن دست زده بود، تسخیر کرد

9. There was something ennobling about it.
[ترجمه ترگمان]در این مورد فکری به وجود آمده بود
[ترجمه گوگل]چیزی در مورد آن وجود داشت

10. The Foley family were ennobled in 1711-
[ترجمه ترگمان]خانواده فولی در ۱۷۱۱ < Number > ۱ < \/ Number > به عنوان خانواده برگزیده شد
[ترجمه گوگل]خانواده فوله در سال 1711-

11. I was frankly astonished when this gentleman was ennobled.
[ترجمه ترگمان]وقتی این آقا در طبقه بالا بود من آشکارا متحیر شدم
[ترجمه گوگل]هنگامی که این نجیب زاده خوشبخت بود، من صادقانه شگفت زده شدم

12. Without the ennobling power, he princes and dukes would stumble.
[ترجمه ترگمان]بدون قدرت متعالی، او و دوک ها با لکنت روبرو خواهند شد
[ترجمه گوگل]بدون قدرت قدرتمند، او شاهزادگان و سلطنتی خواهد آمد تلو تلو خوردن

13. All these aspirations are directed toward ennobling man's life, lifting it from the sphere of mere physical existence and leading the individual towards freedom.
[ترجمه ترگمان]همه این آرزوها به سمت زندگی یک مرد سوق داده می شوند و آن را از حوزه زندگی مادی صرف می کنند و فرد را به سمت آزادی هدایت می کند
[ترجمه گوگل]تمام این آرمان ها به سوی بهبود زندگی انسان، هدایت آن از حوزه ی وجود فیزیکی و هدایت فرد به سوی آزادی هدایت می شود

14. The dignifying effect of his presence; the ennobling influence of cultural surroundings.
[ترجمه ترگمان]تاثیر dignifying حضور او؛ نفوذ رو به رشد محیط فرهنگی
[ترجمه گوگل]نفوذ حضور او؛ نفوذ فراوانی محیط اطراف


کلمات دیگر: