کلمه جو
صفحه اصلی

fish and chips


(بیشتر در انگلیس) ماهی و سیب زمینی سرخ کرده، خوراک ماهی وسیب زمینی سر  کرده

انگلیسی به فارسی

خوراک ماهی و سیب‌زمینی سرخ‌کرده


ماهی و چیپس، خوراک ماهی وسیب زمینی سرخ کرده


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: fried, usu. batter-coated fillets of fish and French-fried potatoes.

• common british dish that includes fried fish and french fries

جملات نمونه

1. He's gone to get some fish and chips.
[ترجمه ترگمان]رفته چند تا ماهی گیر بیاره
[ترجمه گوگل]او برای گرفتن ماهی و چیپ ها رفته است

2. Get some fish and chips on your way home.
[ترجمه ترگمان]چند تا ماهی و چیپس توی راه خونه تون گیر بیارین
[ترجمه گوگل]برخی از ماهی ها و تراشه ها را در خانه خود ببرید

3. I've never been a great one for fish and chips.
[ترجمه ترگمان]من هرگز برای ماهی و چیپس عالی نبوده ام
[ترجمه گوگل]من هرگز برای ماهی و چیپس بزرگ نشده ام

4. Fish and chips to take away, please.
[ترجمه ترگمان]ماهی و تراشه برای بردن لطفا
[ترجمه گوگل]لطفا ماهی و چیپس را بردارید

5. I'd like a fish and chips to take out, please.
[ترجمه ترگمان]من از یک ماهی و تراشه برای بیرون رفتن خوشم میاد، لطفا
[ترجمه گوگل]من می خواهم یک ماهی و تراشه بگیرم، لطفا

6. Fish and chips became a national institution in Britain.
[ترجمه ترگمان]ماهی و چیپس به یک موسسه ملی در بریتانیا تبدیل شد
[ترجمه گوگل]ماهی و تراشه یک موسسه ملی در بریتانیا بود

7. Fish and chips is getting very expensive now.
[ترجمه ترگمان]قیمت ماهی و ماهی در حال حاضر بسیار پر هزینه است
[ترجمه گوگل]ماهی و تراشه اکنون بسیار گران است

8. a portion of chicken / fish and chips. It can also be used with some countable nouns to mean a part of something.
[ترجمه ترگمان]قسمتی از مرغ \/ ماهی و چیپس همچنین می تواند با برخی از اسم ها به معنی بخشی از چیزی مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه گوگل]بخشی از مرغ / ماهی و تراشه همچنین می توان آن را با برخی از اسم های قابل شمارش به معنی بخشی از چیزی استفاده کرد

9. He practically lives on fish and chips!
[ترجمه ترگمان]اون تقریبا روی ماهی و تراشه زندگی می کنه
[ترجمه گوگل]او عملا در ماهی و تراشه زندگی می کند!

10. I had fish and chips in a cafe.
[ترجمه ترگمان]من تو یه کافه ماهی و چیپس داشتم
[ترجمه گوگل]ماهی و چیپس در یک کافه داشتم

11. Fish and chips have become a British institution.
[ترجمه ترگمان]ماهی و چیپس به یک موسسه انگلیسی تبدیل شده اند
[ترجمه گوگل]ماهی و تراشه به یک موسسه بریتانیا تبدیل شده است

12. Now, fish and chips came in plain white paper.
[ترجمه ترگمان] حالا، ماهی و تراشه توی کاغذ سفیده
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، ماهی و تراشه در کاغذ سفید ساده آمده است

13. That's the best fish and chips I've ever had.
[ترجمه ترگمان]این بهترین ماهی است که تا به حال داشته ام
[ترجمه گوگل]این بهترین ماهی و تراشه هایی است که تا به حال داشته ام

14. But fish and chips are, I would suggest, virtually impossible to sling.
[ترجمه ترگمان]اما من پیشنهاد می کنم که ماهیگیری غیر ممکن باشد
[ترجمه گوگل]اما پیشنهاد می کنم ماهی و چیپس تقریبا غیرممکن باشد

پیشنهاد کاربران

در بریتانیا
ماهی با سیب زمینی سرخ کرده


کلمات دیگر: