کلمه جو
صفحه اصلی

glued

انگلیسی به فارسی

چسب، چسباندن، چسبیدن


انگلیسی به انگلیسی

• attached or as if affixed with glue
you can use glued to say that one thing is firmly fixed to another.
if someone is glued to the television or radio, they are giving it all their attention; an informal use.
if someone's eyes are glued to a particular thing, they are watching it with all their attention; an informal use.
see also glue.

جملات نمونه

1. he glued together layers of wood and held them in a clamp to dry
لایه های چوب را به هم چسب زد و در قید گذاشت تا خشک شود.

2. the two pieces of wood were glued fast
دو قطعه چوب محکم به هم چسبانده شده بودند.

3. I glued a piece of wood on to the metal.
[ترجمه ترگمان]یک تکه چوب را به فلز چسباندم
[ترجمه گوگل]من یک تکه چوب را روی فلز گذاشتم

4. He glued the cover to the book.
[ترجمه ترگمان]او جلد کتاب را به کتاب چسباند
[ترجمه گوگل]او جلد کتاب را به هم چسباند

5. The sheets are glued together with strong adhesive.
[ترجمه ترگمان]ورقه ها با چسب محکم به هم چسبیده اند
[ترجمه گوگل]ورقها با چسب قوی چسباندند

6. He glued it to the table.
[ترجمه ترگمان]آن را به میز چسباند
[ترجمه گوگل]او آن را به میز چسباند

7. The box has been glued on.
[ترجمه ترگمان]جعبه به آن چسبیده شده است
[ترجمه گوگل]جعبه بر روی آن چسبانده شده است

8. She glued the two pieces of cardboard together.
[ترجمه ترگمان]او دو تکه مقوا را به هم چسبانده بود
[ترجمه گوگل]او دو قطعه از مقوا را با هم چسباند

9. He is glued to the television.
[ترجمه ترگمان]او به تلویزیون چسبیده
[ترجمه گوگل]او به تلویزیون چسبیده است

10. We were glued to the television watching the election results come in.
[ترجمه ترگمان]ما به تلویزیون خیره شده بودیم و شاهد نتایج انتخابات بودیم
[ترجمه گوگل]ما به تلویزیون تماشای نتایج انتخابات وارد شدیم

11. Someone's glued this coin to the table!
[ترجمه ترگمان]یک نفر این سکه را به میز چسبانده!
[ترجمه گوگل]کسی این سکه را روی میز گذاشته است!

12. Millions of viewers will be glued to their sets for this match.
[ترجمه ترگمان]میلیون ها بیننده برای این مسابقه به مجموعه های خود چسبیده اند
[ترجمه گوگل]میلیون ها نفر از بینندگان به مجموعه های خود برای این مسابقه چسبیده اند

13. The carpenter glued two pieces of wood together.
[ترجمه ترگمان]نجار دو تکه چوب را به هم چسبانده بود
[ترجمه گوگل]نجار دو قطعه چوب را با هم مخلوط کرد

14. Make sure the stamp is properly glued to the envelope.
[ترجمه ترگمان]دقت کنید که مهر به درستی به پاکت چسبانده شده باشد
[ترجمه گوگل]اطمینان حاصل کنید که تمبر به درستی به پاکت بسته شده است

پیشنهاد کاربران

چسبیدن

میخکوب


کلمات دیگر: