بطور ناجور، بطور متناقص، بطور ناسازگار
inconsistently
بطور ناجور، بطور متناقص، بطور ناسازگار
انگلیسی به فارسی
به طور نامنسجمی، به طور گسیختهای، آشفته، نامنسجم
متناقض
انگلیسی به انگلیسی
• in an inconsistent manner, incongruously, incompatibly; changeably
مترادف و متضاد
unpredictably
Synonyms: illogically, eccentrically, differently
جملات نمونه
1. Inconsistently there are signs of respiratory embarrassment, skin lesions and lameness.
[ترجمه ترگمان]inconsistently نشانه هایی از ناراحتی تنفسی، جراحت پوستی و lameness وجود دارد
[ترجمه گوگل]ناسازگاری نشانه هایی از خجالت تنفسی، ضایعات پوستی و لنگش وجود دارد
[ترجمه گوگل]ناسازگاری نشانه هایی از خجالت تنفسی، ضایعات پوستی و لنگش وجود دارد
2. However, the proliferation of inconsistently developed services presents a challenge.
[ترجمه ترگمان]با این حال، گسترش of محصول توسعه یافته چالشی را به همراه دارد
[ترجمه گوگل]با این حال، گسترش ناسازگاری خدمات پیشرفته، چالشی است
[ترجمه گوگل]با این حال، گسترش ناسازگاری خدمات پیشرفته، چالشی است
3. It could also be implemented inconsistently across different countries, disadvantaging American banks.
[ترجمه ترگمان]همچنین می توان از inconsistently در کشورهای مختلف، disadvantaging بانک های آمریکایی استفاده کرد
[ترجمه گوگل]همچنین می تواند به طور متناقض در سراسر کشورهای مختلف اجرا شود و بانک های آمریکایی را در معرض خطر قرار دهد
[ترجمه گوگل]همچنین می تواند به طور متناقض در سراسر کشورهای مختلف اجرا شود و بانک های آمریکایی را در معرض خطر قرار دهد
4. The base cases are then handled inconsistently by client code.
[ترجمه ترگمان]سپس موارد پایه از طریق کد مشتری به کار گرفته می شوند
[ترجمه گوگل]سپس پرونده های پایه به طور خلاصه توسط کد مشتری پردازش می شوند
[ترجمه گوگل]سپس پرونده های پایه به طور خلاصه توسط کد مشتری پردازش می شوند
5. Shared Bonds cast by Sister of Pain applied inconsistently and is not able to be dispelled.
[ترجمه ترگمان]پیوندهای مشترک که توسط خواهر درد به کار گرفته می شود از inconsistently استفاده می شود و نمی تواند از بین برود
[ترجمه گوگل]اوراق قرضه توزیع شده توسط خواهر پین به طور متناقض اجرا می شود و نمی تواند برطرف شود
[ترجمه گوگل]اوراق قرضه توزیع شده توسط خواهر پین به طور متناقض اجرا می شود و نمی تواند برطرف شود
6. We were not supposed to trade markets inconsistently.
[ترجمه ترگمان]ما انتظار نداشتیم تا بازارهای تجاری را حذف کنیم
[ترجمه گوگل]ما نباید بازارها را به طور نامتقارن فروخت
[ترجمه گوگل]ما نباید بازارها را به طور نامتقارن فروخت
7. The light is being bent inconsistently, giving blurred images.
[ترجمه ترگمان]نور از روی inconsistently خم شده و تصاویر محوی پوشانده است
[ترجمه گوگل]نور خم شده است متناقض، به تصاویر تار شده
[ترجمه گوگل]نور خم شده است متناقض، به تصاویر تار شده
8. Be aware that browsers implement standards inconsistently and make sure your site works reasonably well across all major browsers.
[ترجمه ترگمان]آگاه باشید که مرورگرهای standards را اجرا می کنند و مطمین شوید که سایت شما در تمام مرورگرهای اصلی بخوبی عمل می کند
[ترجمه گوگل]توجه داشته باشید که مرورگرها استانداردها را به طور نا متناسب اجرا می کنند و مطمئن شوید که سایت شما به طور مناسب در همه مرورگرهای اصلی کار می کند
[ترجمه گوگل]توجه داشته باشید که مرورگرها استانداردها را به طور نا متناسب اجرا می کنند و مطمئن شوید که سایت شما به طور مناسب در همه مرورگرهای اصلی کار می کند
9. He acted inconsistently when he bought these stocks.
[ترجمه ترگمان]او هنگامی که این سهام را خرید، تناقض داشت
[ترجمه گوگل]او وقتی که این سهام را خریداری کرد، ناسازگارانه عمل کرد
[ترجمه گوگل]او وقتی که این سهام را خریداری کرد، ناسازگارانه عمل کرد
10. He reflected hopefully and inconsistently, " Alexandra isn't much like other womenfolks. "
[ترجمه ترگمان]او با امیدواری و تعجب فکر کرد که: \" الکساندرا شبیه womenfolks دیگر نیست \"
[ترجمه گوگل]او به امید و ناسازگاری بازتاب کرد: 'الکساندرا خیلی شبیه زنان دیگر نیست '
[ترجمه گوگل]او به امید و ناسازگاری بازتاب کرد: 'الکساندرا خیلی شبیه زنان دیگر نیست '
11. Worse, IFRS are inconsistently applied across Europe.
[ترجمه ترگمان]بدتر از آن، IFRS بر روی اروپا اعمال می شوند
[ترجمه گوگل]بدتر اینکه، IFRS به طور متناقض در سراسر اروپا اعمال می شود
[ترجمه گوگل]بدتر اینکه، IFRS به طور متناقض در سراسر اروپا اعمال می شود
12. But be careful not to act inconsistently toward your friends and make them feel confused about your feelings for them.
[ترجمه ترگمان]اما مراقب باشید که مغایر با دوستان خود عمل نکنید و باعث شوید که آن ها احساس سردرگمی درباره احساسات خود نسبت به آن ها بکنند
[ترجمه گوگل]اما مراقب باشید که به طور نا متناسب با دوستان خود عمل نکنید و احساسات خود را برای آنها احساس کنید
[ترجمه گوگل]اما مراقب باشید که به طور نا متناسب با دوستان خود عمل نکنید و احساسات خود را برای آنها احساس کنید
13. Critics say the ratings are too vague and are inconsistently applied.
[ترجمه ترگمان]منتقدان می گویند که این رتبه بندی ها خیلی مبهم هستند و از inconsistently استفاده می شود
[ترجمه گوگل]منتقدان می گویند که این رأی ها بیش از حد مبهم هستند و به طور متناقض اعمال می شوند
[ترجمه گوگل]منتقدان می گویند که این رأی ها بیش از حد مبهم هستند و به طور متناقض اعمال می شوند
کلمات دیگر: