کلمه جو
صفحه اصلی

go into business

انگلیسی به انگلیسی

• enter into a business situation/contract

جملات نمونه

1. The upper middle class tend to go into business or the professions, becoming, for example, lawyers, doctors or accountants.
[ترجمه ترگمان]طبقه متوسط بالاتر تمایل دارند به کسب وکار یا حرفه تبدیل شوند، برای مثال، وکلا، دکترها یا حسابداران
[ترجمه گوگل]طبقه متوسط ​​بالا تمایل دارد به کسب و کار و یا حرفه ها بروید، تبدیل شدن، به عنوان مثال، وکلا، پزشکان و حسابداران

2. He wants to be a doctor or go into business.
[ترجمه ترگمان]میخواد دکتر بشه یا بره سر کار
[ترجمه گوگل]او می خواهد یک دکتر باشد یا به کسب و کار برود

3. Vanessa decided to go into business as an art-dealer.
[ترجمه ترگمان]ونسا تصمیم گرفت به عنوان یک دلال هنری به کسب وکار برود
[ترجمه گوگل]ونسا تصمیم گرفت تا به عنوان یک هنرپیشۀ کسب و کار به کار تبدیل شود

4. She's decided to go into business as a freelance computer programmer.
[ترجمه ترگمان]او تصمیم گرفت به عنوان یک برنامه نویس آزاد کامپیوتر به کسب وکار برود
[ترجمه گوگل]او تصمیم گرفته است که به عنوان یک برنامه نویس آزاد برنامه ریزی شود

5. They decided to go into business together.
[ترجمه ترگمان]تصمیم گرفتند که با هم تجارت کنند
[ترجمه گوگل]آنها تصمیم گرفتند با یکدیگر همکاری کنند

6. Our plan to go into business failed when the bank refused to lend us enough money.
[ترجمه ترگمان]وقتی بانک از وام دادن به ما به اندازه کافی پول قرض نداد، برنامه ما برای وارد شدن به کسب وکار شکست خورده بود
[ترجمه گوگل]برنامه ریزی ما برای کسب و کار موفق نشد زمانی که بانک حاضر به ما پول هنگفتی نپرداخت

7. Two brothers decided to go into business buying and selling beds.
[ترجمه ترگمان]دو برادر تصمیم گرفتند به خرید و فروش تخت خواب بروند
[ترجمه گوگل]دو برادر تصمیم گرفتند به خرید و فروش تخت بپردازند

8. I might go into business with Brian.
[ترجمه ترگمان]\"ممکنه با\" ب - - رای - - ان \"وارد معامله بشم\"
[ترجمه گوگل]من می توانم با بران کار کنم

9. In August 1826 Artis left Milton to go into business on his own again.
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۸۲۶، Artis میلتن را ترک کرد تا دوباره به کار خود ادامه دهد
[ترجمه گوگل]در آگوست 1826، آرتیس میلتون را ترک کرد تا مجددا به کار خود ادامه دهد

10. When Bimbo and Larry go into business together, their friendship begins to deteriorate -- no surprise there.
[ترجمه ترگمان]وقتی Bimbo و لری با هم به کسب وکار می روند، دوستی شان خراب می شود - - هیچ تعجبی ندارد
[ترجمه گوگل]هنگامی که بمبو و لری با یکدیگر همکاری می کنند، دوستی آنها شروع به خراب شدن می کند - هیچ جای تعجب نیست

11. He is faced with a difficult choice: to go into business or go to study abroad.
[ترجمه ترگمان]او با یک انتخاب مشکل مواجه است: رفتن به کسب وکار و یا رفتن به تحصیل در خارج
[ترجمه گوگل]او با یک انتخاب دشوار مواجه است: برای رفتن به کسب و کار یا رفتن به تحصیل در خارج از کشور

12. He will go into business when he leaves school.
[ترجمه ترگمان]وقتی مدرسه را ترک می کند وارد کار خواهد شد
[ترجمه گوگل]وقتی مدرسه را ترک می کند، به کسب و کار می رود

13. It took a lot of nerve to go into business for himself.
[ترجمه ترگمان]خیلی اعصاب خورد که به کار خودش ادامه بده
[ترجمه گوگل]برای عصبانیت خود برای کسب و کار به کار خود ادامه داد

14. Do you know any that wants to go into business for themselves?
[ترجمه ترگمان]کسی را می شناسید که بخواهد برای خود کاری انجام دهد؟
[ترجمه گوگل]آیا شما هر چیزی را می دانید که می خواهد برای خود کسب و کار کند؟

15. If you go into business with that crook, you can kiss your money goodbye.
[ترجمه ترگمان]، اگه با اون کلاه فروشی بری سر کار میتونی پولت رو ببوسی
[ترجمه گوگل]اگر با آن حقه بازی کنید، می توانید پول خود را ببوسید

پیشنهاد کاربران

وارد تجارت شدن


کلمات دیگر: