کلمه جو
صفحه اصلی

hematoxylin


(شیمی - زیست شناسی) هموتاکسیلین (ترکیب بی رنگ و بلورین به فرمول c16h14o6.3h2o که در میکروسکوپ بینی کاربرد دارد)

انگلیسی به فارسی

(شیمی - زیست‌شناسی) هموتاکسیلین (ترکیب بیرنگ و بلورین به فرمول C16H14O6.3H2O که در میکروسکوپ بینی کاربرد دارد)


هماتوکسیلین


انگلیسی به انگلیسی

• crystalline substance obtained from logwood and used in the production of various dyes and stains (chemistry)

جملات نمونه

1. The tumor nodule shows infiltrative changes along the left border, with the invasive acinar growth pattern of this carcinoma shown on the nodule (inset) (hematoxylin and eosin).
[ترجمه ترگمان]گره تومور infiltrative در امتداد مرز سمت چپ را نشان می دهد، با الگوی رشد acinar invasive در این carcinoma که در گره (inset و eosin نشان داده شده است)
[ترجمه گوگل]گره توموری تغییرات نفوذی را در امتداد مرز چپ نشان می دهد با الگوی رشد آکینار مهاجم این کارسینوم نشان داده شده در گره (درج) (هماتوکسیلین و ائوزین)

2. This year's NPC session, Jiang bought hematoxylin Aspen wood to look into the AIDS orphans and AIDS affected single-parent children.
[ترجمه ترگمان]در جلسه کنگره ملی کنگره ملی خلق، جیانگ برای رسیدگی به کودکان یتیم و مبتلا به ایدز از چوب \"آسپن\" خرید
[ترجمه گوگل]جلسه NPC امسال، جیانگ خرید hematoxylin Aspen چوب برای نگاه به کودکان یتیم ایدز و کودکان مبتلا به ایدز مبتلا به تک والد

3. Then histopathological change of tumor were observed by hematoxylin - eosin stain and Olympus light microscope ( ×200 ).
[ترجمه ترگمان]سپس تغییر تومور در تومور با میکروسکوپ نوری hematoxylin - eosin و میکروسکوپ نوری الیمپوس (۲۰۰)مشاهده شد
[ترجمه گوگل]سپس تغییرات هیستوپاتولوژیک تومور از طریق رنگ آمیزی هماتاکسیلین - ائوزین و میکروسکوپ نوری المپیوس (× 200) مشاهده شد

4. After hematoxylin - eosin staining, the pathomorphological change of liver was observed with Germany Leika Light Microscope ( ×640 ).
[ترجمه ترگمان]پس از رنگ آمیزی hematoxylin - eosin، تغییر pathomorphological کبد با میکروسکوپ نوری آلمان Leika مشاهده شد
[ترجمه گوگل]پس از رنگ آمیزی هماتوکسیلین - ائوزین، تغییرات پاتوفورفولوژی کبد با میکروسکوپ نور لیکا (× 640) مشاهده شد

5. Hematoxylin and eosin staining and safranin O staining were used to observe the secretion of cartilage matrix.
[ترجمه ترگمان]رنگ آمیزی Hematoxylin و رنگ آمیزی eosin و رنگ آمیزی O، برای مشاهده ترشح ماتریس غضروف مورد استفاده قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]رنگ آمیزی هماتوکسیلین و ائوزین و رنگ آمیزی صفرین O برای مشاهده ترشح ماتریکس غضروف استفاده شد

6. Familiar with tissue selection method, section, Hematoxylin Eosin ( HE ) staining, and simple microscopic examination of organs.
[ترجمه ترگمان]آشنایی با روش انتخاب بافت، بخش، رنگ آمیزی Hematoxylin (b)، و بررسی میکروسکوپی ساده اندام ها
[ترجمه گوگل]آشنا با روش انتخاب بافت بخش، رنگ آمیزی hematoxylin Eosin (HE) و بررسی میکروسکوپ ساده اندام

7. The growth of amoebae was determined using vital stain, iodine stain, iron hematoxylin and trichrome staining methods.
[ترجمه ترگمان]رشد amoebae با استفاده از لکه حیاتی، لکه ید، hematoxylin آهن و روش های رنگ آمیزی trichrome مشخص شد
[ترجمه گوگل]رشد آمیب با استفاده از رنگ آمیزی لکه های حیوانی، رنگ آمیزی ید، روش های هماتوکسیلین آهن و ترشروم تعیین شد

8. It is often used with a green counterstain such a fast green or a blue counterstain, e. g. hematoxylin. See staining.
[ترجمه ترگمان]آن اغلب با یک سبز رنگ سبز مانند سبز یا آبی روشن استفاده می شود گرم hematoxylin رنگ آمیزی را ببینید
[ترجمه گوگل]این است که اغلب با یک شمع سبز مانند یک سبز سریع و یا آبی رنگ، استفاده می شود g هماتوکسیلین رنگ آمیزی کنید

9. Methods After perfused fixation and quick freezing, the tissues of whole CNS were cut into serial sections with cryostat followed by hematoxylin stain.
[ترجمه ترگمان]روش های بعد از تثبیت perfused و منجمد کردن سریع، بافت های سراسر CNS به بخش های سری با cryostat به دنبال لکه hematoxylin برش داده شدند
[ترجمه گوگل]روش ها پس از فیکس کردن فیوزاژ و انجماد کوتاه، بافت کلیه CNS به بخش های سریالی با کریواستات و سپس رنگ آمیزی هماتوکسیلین برش داده شد

10. Methods:The basic fuchsin method used to show the anoxic cardiac muscle was modified by prolonging the hematoxylin staining time and adding a step of hydrochloric acid alcohol differentiation.
[ترجمه ترگمان]روش ها: روش fuchsin اولیه که برای نشان دادن ماهیچه قلبی anoxic مورد استفاده قرار گرفت، با طول زمان رنگ آمیزی hematoxylin و اضافه کردن یک گام از تمایز الکل هیدروکلریک اسید تغییر یافت
[ترجمه گوگل]روش ها: روش اصلی فوچسین برای نشان دادن عضله قلبی عضلانی با طولانی شدن زمان رنگ آمیزی هماتوکسیلین و افزودن یک مرحله از الکل تمایز الکل هیدروکلریک اصلاح شد

11. A coronal section of a human brain is stained with hematoxylin and eosin.
[ترجمه ترگمان]بخش coronal مغز انسان آغشته به hematoxylin و eosin است
[ترجمه گوگل]بخش کرونالی مغز انسان با هماتوکسیلین و ائوزین رنگ آمیزی شده است

12. Representative pieces of periprosthetic tissue were embedded in paraffin blocks for routine sectioning and staining with hematoxylin and eosin.
[ترجمه ترگمان]قطعات نمایندگی از بافت periprosthetic در بلوک های پارافین برای sectioning روتین و رنگ آمیزی با hematoxylin و eosin تعبیه شدند
[ترجمه گوگل]تکه های نمایشی بافت پری پروستات در بلوک های پارافینی قرار گرفتند و به روش های معمول و رنگ آمیزی با هماتوکسیلین و ائوزین تعبیه شدند


کلمات دیگر: