کلمه جو
صفحه اصلی

engrain


رجوع شود به: ingrain

انگلیسی به فارسی

رجوع شود به: ingrain


انگیزه


انگلیسی به انگلیسی

• firmly implant, imprint deeply into one's character or mind, make an inextricable part of

جملات نمونه

1. Look at your keyboard. Now look at the Engrain. See a difference?
[ترجمه ترگمان]به صفحه کلید نگاه کنید حالا به \"Engrain\" نگاه کن چه فرقی می کنه؟
[ترجمه گوگل]به صفحه کلید خود نگاه کنید حالا به Engrain نگاه کن تفاوت را ببینید؟

2. It's certainly a powerful way to engrain the brand in the user's mind.
[ترجمه ترگمان]این قطعا راهی قدرتمند برای engrain نام تجاری در ذهن کاربر است
[ترجمه گوگل]این قطعا یک راه قدرتمند برای تحریک نام تجاری در ذهن کاربر است

3. Catastrophizing a sleep problem, however, tends to further engrain it, says Shives. "I try to get to calm down, " she says. "But that's kind of like telling a depressed person to perk up.
[ترجمه ترگمان]او می گوید: \"اما به نظر می رسد که مشکل خواب بیشتر از آن است که می گوید:\" من سعی می کنم به آرامش برسم
[ترجمه گوگل]می گوید Shives می گوید، فاجعه آمیز یک مشکل خواب، با این حال، تمایل به بیشتر آن را تحریک او می گوید: «من سعی می کنم آرام باشم اما این نوعی شبیه به گفتن یک مرد افسرده است

4. The organizational goal must always be to integrate and engrain accessible design principles into existing development team process and practices.
[ترجمه ترگمان]هدف سازمانی همیشه باید ادغام و ادغام اصول طراحی در دسترس در فرآیند و اقدامات تیم توسعه موجود باشد
[ترجمه گوگل]هدف سازمانی همیشه باید ادغام و درک اصول طراحی در دسترس در فرایند و شیوه های تیم توسعه در حال توسعه باشد

5. We have in the past exported all kinds of chopping board, engrain cutting board, salad bowl set, tray, lazy susan, trivet, etc. to Europe.
[ترجمه ترگمان]ما در گذشته همه انواع تخته خرد شده، تخته برش engrain، bowl سالاد، سینی سالاد، سینی، lazy، trivet و غیره را به اروپا صادر کرده ایم
[ترجمه گوگل]ما در گذشته انواع پنل خرد کردن، برش هیئت مدیره، مجموعه کاسه سالاد، سینی، تنسی سوزان، trivet و غیره را به اروپا صادر کردیم

پیشنهاد کاربران

رسوخ یا نفوذ کردن


کلمات دیگر: