کلمه جو
صفحه اصلی

inconvenienced

انگلیسی به فارسی

ناامن


انگلیسی به انگلیسی

• troubled, bothered, put out

جملات نمونه

1. the unexpected arrival of four guests inconvenienced them
ورود غیرمترقبه ی چهار مهمان آنها را به زحمت انداخت.


کلمات دیگر: