(verb transitive) رجوع شود به: ingrain
engrained
(verb transitive) رجوع شود به: ingrain
انگلیسی به فارسی
انگشتی
انگلیسی به انگلیسی
• deep-rooted, firmly fixed, stamped, embedded
جملات نمونه
1. The importance of the hive is strongly engrained in the Geonosian mind, and they are, as a whole, contemptuous of other species.
[ترجمه ترگمان]اهمیت کندو به شدت در ذهن Geonosian وجود دارد و آن ها، به عنوان یک کل، تحقیر آمیز از گونه های دیگر هستند
[ترجمه گوگل]اهمیت این کندو به شدت در ذهن ژئونوزیس پررنگ شده است، و آنها به طور کلی از سایر گونه های تحقیر آمیز هستند
[ترجمه گوگل]اهمیت این کندو به شدت در ذهن ژئونوزیس پررنگ شده است، و آنها به طور کلی از سایر گونه های تحقیر آمیز هستند
2. It seems that joie de vivre is well engrained in its national psyche.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که \"زندگی پر شور\" در روح ملی اش به خوبی درک شده است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که جوی دویو در روان ملی خود به خوبی پررنگ شده است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که جوی دویو در روان ملی خود به خوبی پررنگ شده است
3. That mission is "deeply engrained in the culture, " he adds.
[ترجمه ترگمان]او اضافه می کند: \" این ماموریت عمیقا در فرهنگ پیچیده شده است \"
[ترجمه گوگل]وی افزود که این ماموریت 'عمیقا در فرهنگ' پررنگ شده است
[ترجمه گوگل]وی افزود که این ماموریت 'عمیقا در فرهنگ' پررنگ شده است
4. It seems that joie de vivre is well engrained in the national psyche.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که \"زندگی پر شور\" در روح ملی به خوبی درک شده است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که جوی دویو در روان ملی به خوبی درگیر است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که جوی دویو در روان ملی به خوبی درگیر است
5. The principles have to be engrained, it must be the way one thinks.
[ترجمه ترگمان]اصول باید engrained باشد، باید راهی باشد که آدم فکر می کند
[ترجمه گوگل]اصول باید پررنگ شوند، باید این راه را داشته باشند
[ترجمه گوگل]اصول باید پررنگ شوند، باید این راه را داشته باشند
6. This strategy is going up against a deeply engrained bias toward growth -- in earnings and in share price.
[ترجمه ترگمان]این استراتژی در تضاد با گرایش عمیق نسبت به رشد - - در درآمدها و در قیمت سهام خواهد بود
[ترجمه گوگل]این استراتژی در برابر یک اشتباه عمیق انگیزانه به سوی رشد - در درآمد و قیمت سهم است
[ترجمه گوگل]این استراتژی در برابر یک اشتباه عمیق انگیزانه به سوی رشد - در درآمد و قیمت سهم است
7. The bad phenomenon is engrained, and will be hard to eradicate.
[ترجمه ترگمان]پدیده بد engrained است و ریشه کن کردن آن سخت خواهد بود
[ترجمه گوگل]پدیده بد است جذاب و سخت برای ریشه کن کردن است
[ترجمه گوگل]پدیده بد است جذاب و سخت برای ریشه کن کردن است
8. However, if they are too engrained and rigid, some problems may arise.
[ترجمه ترگمان]با این حال، اگر آن ها بیش از حد سرسخت و سخت باشند، ممکن است مشکلاتی ایجاد شود
[ترجمه گوگل]با این حال، اگر آنها بیش از حد پررنگ و سخت است، برخی از مشکلات ممکن است بوجود می آیند
[ترجمه گوگل]با این حال، اگر آنها بیش از حد پررنگ و سخت است، برخی از مشکلات ممکن است بوجود می آیند
9. A spokeswoman said: "Swedishness is engrained in every part of our stores. "
[ترجمه ترگمان]یکی از سخنگویان گفت: \" در هر بخش از فروشگاه های ما Swedishness نفر است \"
[ترجمه گوگل]یک سخنگوی مطبوعاتی گفت: 'سوئدی در هر بخشی از فروشگاه های ما تحریک می شود '
[ترجمه گوگل]یک سخنگوی مطبوعاتی گفت: 'سوئدی در هر بخشی از فروشگاه های ما تحریک می شود '
10. Asia's propensity to save is engrained more by policy than by culture.
[ترجمه ترگمان]تمایل آسیا به نجات جان خود را به سیاست نسبت به فرهنگ سوق می دهد
[ترجمه گوگل]گرایش آسیا به نجات، سیاست بیشتر از فرهنگ است
[ترجمه گوگل]گرایش آسیا به نجات، سیاست بیشتر از فرهنگ است
11. His music and performances are historic and forever engrained in our hearts.
[ترجمه ترگمان]موسیقی و اجرای او تاریخی و جاودانه است
[ترجمه گوگل]موسیقی و اجرای آنها تاریخی است و برای همیشه در دل ما جا دارد
[ترجمه گوگل]موسیقی و اجرای آنها تاریخی است و برای همیشه در دل ما جا دارد
12. Our romantic ideals of love are deeply engrained and don't mesh easily with a practice where the prospective husband and wife—and their feelings–are placed outside of the negotiating loop.
[ترجمه ترگمان]ایده آل های عشقی ما عمیقا engrained هستند و به آسانی با یک تمرین که در آن همسر و همسر آینده - و احساسات آن ها - خارج از حلقه مذاکره قرار دارند، به آسانی تغییر نمی کنند
[ترجمه گوگل]آرمان های عاشقانه ما عشق بسیار عمیق است و به راحتی با یک عمل که در آن شوهر و زن آینده نگر و احساسات آنها در خارج از حلقه مذاکره قرار می گیرد، مشکلی ایجاد نمی کند
[ترجمه گوگل]آرمان های عاشقانه ما عشق بسیار عمیق است و به راحتی با یک عمل که در آن شوهر و زن آینده نگر و احساسات آنها در خارج از حلقه مذاکره قرار می گیرد، مشکلی ایجاد نمی کند
13. Asia's propensity to save is engrained more by policy than by culture. But that doesn't mean it can be quickly or easily reversed.
[ترجمه ترگمان]تمایل آسیا به نجات جان خود را به سیاست نسبت به فرهنگ سوق می دهد اما این به آن معنا نیست که می تواند به سرعت و یا به راحتی معکوس شود
[ترجمه گوگل]گرایش آسیا به نجات، سیاست بیشتر از فرهنگ است اما این بدان معنا نیست که آن را می توان به سرعت و یا به راحتی معکوس کرد
[ترجمه گوگل]گرایش آسیا به نجات، سیاست بیشتر از فرهنگ است اما این بدان معنا نیست که آن را می توان به سرعت و یا به راحتی معکوس کرد
14. This situation is familiar to anyone who is trying to lose weight or to control a well- engrained habit.
[ترجمه ترگمان]این وضعیت برای هر کسی که سعی دارد وزن کم کند یا کنترل یک عادت خوب را داشته باشد، آشنا است
[ترجمه گوگل]این وضعیت برای هر کسی که در حال تلاش برای از دست دادن وزن است یا برای کنترل یک عادت خوب، آشنا است
[ترجمه گوگل]این وضعیت برای هر کسی که در حال تلاش برای از دست دادن وزن است یا برای کنترل یک عادت خوب، آشنا است
کلمات دیگر: