کلمه جو
صفحه اصلی

incongruously


بطور ناجوریا ناسازگار، بی ی نکه با هم جور باشدیا تطبیق نماید

انگلیسی به انگلیسی

• inharmoniously; inappropriately, improperly

جملات نمونه

1. It squatted incongruously among the trees, looking like a visitor from another planet.
[ترجمه ترگمان]در میان درختان، incongruously چمباتمه می زد و مثل یک مهمان از یک سیاره دیگر به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]این درختان به طور غیرمستقیم بریده می شوند، مانند یک بازدیدکننده از یک سیاره دیگر

2. Here was a set of fake brass handles incongruously mingled with a different set of pewter fixtures.
[ترجمه ترگمان]این جا، چند دسته از دسته های برنزی جعلی، با یک مجموعه از تجهیزات فلزی مخلوط شده بودند
[ترجمه گوگل]در اینجا مجموعه ای از دستگیره های جعلی جعلی بود که به طور غیرمستقیم با مجموعه ای متفاوت از وسایل اشباع شده مخلوط شده بودند

3. Many looked incongruously stiff in the casual-looking dealing room where they were interviewed.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از آن ها به طرز نگاه کردن به اتاقی که با آن ها مصاحبه کرده بودند، شق ورق ایستاده بودند
[ترجمه گوگل]بسیاری از آنها در اتاق خرید گاه به گاه که در آن مصاحبه شده بودند، به طور غیرمستقیم خشن بودند

4. Instruments of torture feature somewhat incongruously alongside porcelain, glassware and fans owned by members of the imperial family.
[ترجمه ترگمان]ابزارهای شکنجه، incongruously را در کنار ظروف چینی، glassware و بادبزن که متعلق به اعضای خانواده امپراطوری بودند
[ترجمه گوگل]ابزار شکنجه تا حدودی متناقض در کنار پرسلن، ظروف و طرفداران متعلق به اعضای خانواده امپراتوری است

5. His message is one of Reaganesque optimism, incongruously delivered in a Forbesian monotone.
[ترجمه ترگمان]این پیام یکی از خوش بینی Reaganesque است که incongruously یکنواخت و یکنواخت تحویل داده می شود
[ترجمه گوگل]پیام او یکی از خوشبینی های ریگنسکی است که به طور غیرمستقیم در یک مونوتن فوربسین تحویل داده می شود

6. He was an adapt in the irony of incongruously grouping.
[ترجمه ترگمان]خود را با طعنه و کنایه گروه بندی می کرد
[ترجمه گوگل]او سازگار بود در عجیب و غریب گروه بندی نامطلوب

7. Charley watched him, the incongruously undamaged glasses and undamaged face.
[ترجمه ترگمان]چارلی به او نگاه می کرد، با عینک undamaged و صورت سالم و سالم
[ترجمه گوگل]چارلی او را تماشا کرد، عینک های نامنظم ناپایدار و چهره آسیب دیده

8. Jack watched him, the incongruously undamaged glasses and undamaged face.
[ترجمه ترگمان]جک به او نگاه می کرد
[ترجمه گوگل]جک او را تماشا کرد، عینک های نامناسبی ناپایدار و چهره آسیب دیده

9. Some Indian names had crept incongruously among the scriptural and classical references.
[ترجمه ترگمان]برخی از نام های هندی از میان کتاب مقدس و منابع کلاسیک به زیر نفوذ درآمده بودند
[ترجمه گوگل]بعضی از نامهای هندی در بین منابع کتاب مقدس و کلاسیک ناسازگار بود

10. Now, incongruously, ridiculously, she found herself longing for a cheese sandwich.
[ترجمه ترگمان]حالا، به طرز مسخره ای، او خودش را برای یک ساندویچ پنیر آماده می کرد
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، ناخوشایند، مضحک، او خود را برای یک ساندویچ پنیر خوابیده بود

11. Then we were crossing a rutted rock pavement, a trig point incongruously ahead.
[ترجمه ترگمان]بعد از آن عبور می کردیم و از کنار جاده سنگی عبور می کردیم
[ترجمه گوگل]سپس ما عبور از یک سنگ رعد و برق زنگ زده شد، یک نقطه تسمه به طور نامنظم پیش رو

12. In the forefront of this scene flutters the dress, incongruously vibrant despite its suggestion of loss.
[ترجمه ترگمان]در صف مقدم این صحنه پر از لباس است، به رغم پیشنهاد از دست رفتن، از پا در می آید
[ترجمه گوگل]در خط مقدم این صحنه، لباس، که بطور نامنظم پر جنب و جوش با وجود پیشنهادی از دست دادن آن، پرت می کند

13. A constant motif is a flashback to a field of wheat, interposed suddenly and incongruously in various scenes.
[ترجمه ترگمان]به طور ناگهانی و با یادآوری صحنه های مختلف، یک نقش و نگار دائمی، یادآور منطقه ای از گندم است
[ترجمه گوگل]یک موتیف ثابت یک فریبکاری به یک میدان گندم است که به طور ناگهانی و غیرمسئولانه در صحنه های مختلف قرار می گیرد

14. A massive Howitzer points into the sky as if preparing to bombard London – but it is carved, incongruously, in stone.
[ترجمه ترگمان]A به آسمان اشاره می کند، گویی برای بمباران لندن آماده می شود - اما به نظر می رسد که این سنگ حکاکی شده باشد
[ترجمه گوگل]Howitzer عظیم به عنوان به عنوان آماده شدن برای بمباران لندن به آسمان اشاره می کند - اما آن را حک شده است، متناقض، در سنگ


کلمات دیگر: