1. a look at the totality of the truth
نگاهی به همه ی واقعیت
2. new york, in its totality, consists of five boroughs
نیویورک در کل دارای پنج محله است.
3. The totality of English grammar is too great to be studied in detail.
[ترجمه ترگمان]کلیت دستور زبان انگلیسی بیش از آن است که به تفصیل مورد مطالعه قرار گیرد
[ترجمه گوگل]تمام گرامر انگلیسی برای جزئیات بیشتر مورد بررسی قرار می گیرد
4. appalled by the totality of the destruction.
[ترجمه ترگمان]از تمامیت نابودی هراس داشت
[ترجمه گوگل]از کل تخریب ناامید شده است
5. The Rules of Conduct cover the totality of a registrant's conduct, but several are directly applicable to risk issues.
[ترجمه ترگمان]قوانین رفتار، کلیت رفتار registrant را پوشش می دهند، اما برخی از آن ها به طور مستقیم برای مسایل ریسک قابل اجرا هستند
[ترجمه گوگل]قوانین رفتار کلیه اقدامات ثبت کننده را پوشش می دهد، اما چندین مورد مستقیم به مسائل مربوط به ریسک می پردازد
6. When customers judge a company, they judge the totality, not the basic function.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که مشتریان یک شرکت را داوری می کنند، آن ها کلیت، و نه تابع پایه را قضاوت می کنند
[ترجمه گوگل]هنگامی که مشتریان یک شرکت را قضاوت می کنند، کل قضاوت می کنند، نه عملکرد اساسی
7. For evidence of the totality of power that computer manufacturers have themselves articulated as a final goal, see N0TE
[ترجمه ترگمان]برای اثبات تمامیت توان، تولید کنندگان کامپیوتر به عنوان یک هدف نهایی، خودشان را به عنوان یک هدف نهایی بیان کرده اند
[ترجمه گوگل]برای شواهدی از تمام قدرت که تولید کنندگان کامپیوتر خود را به عنوان هدف نهایی بیان، N0TE را ببینید
8. Cranston's political career should be judged on the totality of his accomplishments.
[ترجمه ترگمان]حرفه سیاسی Cranston باید در مجموع دستاوردهای وی مورد قضاوت قرار گیرد
[ترجمه گوگل]کار سیاسی Cranston باید بر تمام دستاوردهای او قضاوت شود
9. These differentiated histories form a specific historical totality, for each history operates within the general totality of the mode of production.
[ترجمه ترگمان]این تاریخ های متمایز یک کلیت تاریخی خاص را تشکیل می دهند، زیرا هر تاریخ در کل کل شیوه تولید عمل می کند
[ترجمه گوگل]این تاریخ های متمایز یک کلیت تاریخی خاص را تشکیل می دهند، زیرا هر تاریخ در مجموع کلی از شیوه تولید قرار دارد
10. But it is also apparent that that totality is not completely known, nor is its future shape even presumed.
[ترجمه ترگمان]اما همچنین آشکار است که تمامیت آن به طور کامل شناخته نشده است و شکل آینده آن حتی فرض می شود
[ترجمه گوگل]اما همچنین آشکار است که این کل به طور کامل شناخته نشده است، و حتی شکل آینده آن حتی فرض نیست
11. The projected totality of all conventional and nonconventional natural gas sources depends significantly on the assumptions made.
[ترجمه ترگمان]کلیت پیش بینی شده همه منابع گاز طبیعی و متعارف به طور قابل توجهی بستگی به فرضیات ایجاد شده دارد
[ترجمه گوگل]کل مجموعه ای از تمام منابع طبیعی گاز متعارف و غیر متعارف بستگی به مفروضات ساخته شده دارد
12. The present totality of teacher education for further education staff has grown in an adhoc fashion.
[ترجمه ترگمان]کلیت فعلی آموزش معلم برای کارکنان آموزش بیشتر به روش adhoc رشد کرده است
[ترجمه گوگل]مجموع کل آموزش معلم برای کارکنان آموزش عالی به طور متفاوتی رشد کرده است
13. The universal, the totality, can only be known through the singular.
[ترجمه ترگمان]کلیت، کلیت، تنها می تواند از طریق غرابت شناخته شود
[ترجمه گوگل]جهانی، کل، تنها می تواند از طریق یکنواخت شناخته شود
14. The seriousness of the situation is difficult to appreciate in its totality .
[ترجمه ترگمان]جدیت وضعیت برای درک کامل بودن آن دشوار است
[ترجمه گوگل]جدی بودن وضعیت در کل آن دشوار است
15. It's essential that we look at the problem in its totality.
[ترجمه ترگمان]ضروری است که به مساله در مجموع خود نگاه کنیم
[ترجمه گوگل]ضروری است که ما به مشکل در کلیت آن نگاه کنیم