1. shaped rather like a pear
تقریبا به شکل یک گلابی
2. the mold was green and dome shaped
ژله سبز و گنبد مانند بود.
3. The back is shaped to the load.
[ترجمه ترگمان]پشت به بار شکل می گیرد
[ترجمه گوگل]پشت به لبه شکل داده شده است
4. The blacksmith shaped a horseshoe on his anvil.
[ترجمه ترگمان]آهنگری یک نعل بر سندان خود دارد
[ترجمه گوگل]آهنگر یک نعل اسب را بر روی غضبش شکل داد
5. All the rooms in the house were awkwardly shaped.
[ترجمه ترگمان]تمام اتاق ها به طرز ناخوشایندی شکل گرفته بودند
[ترجمه گوگل]همه اتاق ها در خانه بی دست و پا شکل گرفته بودند
6. Memory can be profoundly shaped by subsequent experience.
[ترجمه ترگمان]حافظه می تواند عمیقا به واسطه تجربه بعدی شکل بگیرد
[ترجمه گوگل]حافظه می تواند عمیقا توسط تجربه های بعدی شکل بگیرد
7. As the wheel turned, the potter shaped and squeezed the lump of clay into a graceful shape.
[ترجمه ترگمان]همان طور که چرخ می چرخید، پاتر شکل گل رس را به شکل زیبایی در می اورد
[ترجمه گوگل]همانطور که چرخ چرخانده شد، گلدان به صورت شکل ظریف و به شکل خمیده از خاک رس شکل گرفت
8. Her dress is shaped to her figure.
[ترجمه ترگمان]لباسش شبیه اندام او است
[ترجمه گوگل]لباس او به شکل او شکل گرفته است
9. Every struggle in your life has shaped you into the person you are today. Be thankful for the hard times; they can only make you stronger.
[ترجمه ترگمان]هر مبارزه ای در زندگی شما را به فردی که امروز هستید شکل داده است برای زمان های سخت ممنون باشید؛ آن ها تنها می توانند شما را قوی تر کنند
[ترجمه گوگل]هر مبارزه ای در زندگی شما شما را به فردی تبدیل می کند که امروز است برای بارهای سخت متاسف باشید آنها فقط می توانند شما را قوی تر کنند
10. People's political beliefs are shaped by what they see in the papers.
[ترجمه ترگمان]باورهای سیاسی مردم توسط آنچه در روزنامه ها دیده می شود شکل می گیرد
[ترجمه گوگل]اعتقادات سیاسی مردم بر اساس آنچه که در مقالات دیده می شوند، شکل می گیرد
11. The box was cube - shaped.
[ترجمه ترگمان]جعبه شکل مکعب بود
[ترجمه گوگل]جعبه شکل مکعبی بود
12. The male bird has a differently shaped head.
[ترجمه ترگمان]این پرنده نر سر شکلی متفاوت دارد
[ترجمه گوگل]پرنده مرد دارای سر شکل متفاوت است
13. The skirt has been shaped so that it hangs loosely.
[ترجمه ترگمان]دامنش طوری شکل گرفته که شل وول آویزان است
[ترجمه گوگل]دامن شکل گرفته است به طوری که به راحتی آویزان است
14. The lenses of her sunglasses were shaped like hearts.
[ترجمه ترگمان]لنزهای عینک آفتابی او شبیه قلب بود
[ترجمه گوگل]لنزهای عینک آفتابی او مانند قلب شکل گرفته است
15. She felt that her destiny had been shaped by her gender.
[ترجمه ترگمان]احساس می کرد که سرنوشت او به شکل gender درآمده است
[ترجمه گوگل]او احساس کرد که سرنوشت او از جنس او شکل گرفته است