کلمه جو
صفحه اصلی

personnel


معنی : مجموعه کارمندان یک اداره، پرسنل، کارکنان، کارمندان، کارگزینی، اجزا
معانی دیگر : (ارتش) نفرات (در برابر: تجهیزات material)، افراد، وابسته به کارمندان، وابسته به کارگزینی، اداره ی کارگزینی، اداره کارگزینی

انگلیسی به فارسی

پرسنل، کارکنان، کارمندان، مجموعه کارمندان یکاداره، اداره کارگزینی


کارکنان، کارگزینی


کارکنان، پرسنل، کارمندان، کارگزینی، اجزا، مجموعه کارمندان یک اداره


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: all of the employees of a business, the armed forces, or other organization.

- The boss always gives a year-end party to thank the personnel for their work.
[ترجمه کاوه رجبی] رئیس همیشه برای تشکر از پرنسل به خاطر کارشان جشن آخر سال می دهد ( یا می گیرد )
[ترجمه ترگمان] رئیس همیشه یک مهمانی یک ساله می دهد تا از پرسنل برای کارشان تشکر کند
[ترجمه گوگل] رئیس همیشه یک حزب سالم را برای تشکر از کارکنان برای کار خود می دهد
- The company expanded its personnel by over twenty percent in the last two years.
[ترجمه ترگمان] این شرکت در دو سال گذشته بیش از بیست درصد پرسنل خود را گسترش داد
[ترجمه گوگل] این شرکت طی دو سال گذشته بیش از بیست درصد کارکنان خود را گسترش داده است
- The army keeps confidential files on its personnel.
[ترجمه ترگمان] ارتش پرونده های محرمانه را بر روی پرسنل خود نگه می دارد
[ترجمه گوگل] ارتش پرونده های محرمانه را در اختیار پرسنل خود نگه می دارد

(2) تعریف: that division of a business or other organization which is concerned with the hiring of employees and related matters.

- You should talk to someone in personnel about benefits and company policies.
[ترجمه ترگمان] شما باید با فردی در پرسنل درباره مزایا و سیاست های شرکت صحبت کنید
[ترجمه گوگل] شما باید با فردی در پرسنل درباره مزایا و سیاست های شرکت صحبت کنید

• staff, work force; team, crew
the personnel of an organization are the people who work for it.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] کارکنان، کادر، کارگزینی

مترادف و متضاد

مجموعه کارمندان یک اداره (اسم)
cadre, personnel

پرسنل (اسم)
staff, personnel

کارکنان (اسم)
staff, personnel

کارمندان (اسم)
staff, personnel

کارگزینی (اسم)
personnel

اجزا (اسم)
personnel

employees of business or other enterprise


Synonyms: cadre, corps, crew, faculty, group, helpers, human resources, members, men and women, office, organization, people, shop, staff, troop, troops, workers, work force


جملات نمونه

1. personnel carrier
نفربر

2. personnel matters are my bailiwick and i will not tolerate any interference!
امور کارگزینی تحت تصدی من است و هیچگونه مداخله ای را تحمل نخواهم کرد!

3. personnel representatives met with the managers
نمایندگان کارمندان با مدیران ملاقات کردند.

4. a shortage of experienced personnel
کمبود کارمندان ورزیده

5. the twilight zone between military personnel and civilian employees
ناحیه ی مبهم میان کارمندان نظامی و کارمندان غیر نظامی

6. Only authorized personnel have access to the computer system.
[ترجمه ترگمان]تنها پرسنل مجاز به سیستم کامپیوتر دسترسی دارند
[ترجمه گوگل]فقط پرسنل مجاز به سیستم کامپیوتری دسترسی دارند

7. Mr. Johnson is the head of the firm's personnel department.
[ترجمه ترگمان]آقای جانسون رئیس دفتر کارکنان شرکت است
[ترجمه گوگل]آقای جانسون رئیس بخش پرسنل شرکت است

8. The report form is available on disc from Personnel.
[ترجمه ترگمان]فرم گزارش روی دیسک از پرسنل موجود است
[ترجمه گوگل]فرم گزارش بر روی دیسک از پرسنل در دسترس است

9. Since 195Japan has never dispatched military personnel abroad.
[ترجمه ترگمان]از سال ۱۹۵ کشور ژاپن هرگز پرسنل نظامی را به خارج اعزام نکرده است
[ترجمه گوگل]از آنجائیکه 195 ژاپن هرگز پرسنل نظامی را در خارج از کشور ارسال نکرده است

10. Please send your resume to the personnel department.
[ترجمه ترگمان]لطفا رزومه خود را به بخش پرسنل ارسال کنید
[ترجمه گوگل]لطفا رزومه خود را به بخش پرسنل ارسال کنید

11. Ability to deal with personnel at all levels effectively.
[ترجمه ترگمان]توانایی تعامل با پرسنل در تمام سطوح به طور موثر
[ترجمه گوگل]توانایی برخورد با پرسنل در تمام سطوح به طور موثر

12. There were armoured personnel carriers and tanks on the streets.
[ترجمه ترگمان]در خیابان ها نفربرهای مسلح و تانک ها وجود داشت
[ترجمه گوگل]نیروهای زرهی و تانک ها در خیابان ها بودند

13. Army personnel are not allowed to leave the base.
[ترجمه ترگمان]پرسنل ارتش مجاز به ترک این پایگاه نیستند
[ترجمه گوگل]پرسنل ارتش مجاز به ترک پایگاه نیستند

14. All personnel are to receive security badges.
[ترجمه ترگمان]همه پرسنل در حال دریافت مدال امنیتی هستند
[ترجمه گوگل]تمام کارمندان باید مدالها را دریافت کنند

15. At these conventions, executives fraternized with the key personnel of other banks.
[ترجمه ترگمان]در این قراردادها، مدیران اجرایی به پرسنل کلیدی بانک های دیگر دست برادری دادند
[ترجمه گوگل]در این کنوانسیون، مدیران با کارکنان کلیدی بانک های دیگر فریب خورده اند

16. The British Legion raises funds to help ex-service personnel and their dependants.
[ترجمه ترگمان]لژیون انگلیس سرمایه لازم برای کمک به پرسنل خدمات سابق و وابستگان آن ها را افزایش می دهد
[ترجمه گوگل]لژیون بریتانیا منابع مالی خود را برای کمک به کارکنان سابق خدمات و وابستگان خود افزایش می دهد

17. I decided to run a check on all personnel.
[ترجمه ترگمان]تصمیم گرفتم همه پرسنل رو چک کنم
[ترجمه گوگل]من تصمیم گرفتم تمام کارکنان را چک کنم

a shortage of experienced personnel

کمبود کارمندان ورزیده


personnel carrier

نفربر


Personnel representatives met with the managers.

نمایندگان کارمندان با مدیران ملاقات کردند.


پیشنهاد کاربران

پرسنل
کارمند

personal پِرسِنِ اِل ( صفت ) ( با استرس بر روی هجا اول ) به معنای خصوصی یا فردی است.
personnel پِرسِ نَل ( اسم ) ( استرس بر روی هجا آخر ) به افرادی که در سازمان، حرفه یا خدمات مشغول به کار هستند، اشاره دارد.

personnel ( عمومی )
واژه مصوب: کارکنان
تعریف: مجموع افراد یک مؤسسه یا کارکنان بخش خاصی از آن|||* مصوب فرهنگستان اول |||* از این واژه، در زبان فارسی کلمۀ پرسنلی هم ساخته شده است که به جای آن می‏توانیم از واژه‏های کارگزینی یا کارمندی استفاده کنیم، مثلاً عکس کارگزینی، امور کارگزینی، شمارۀ کارمندی به جای عکس پرسنلی، امور پرسنلی، شمارۀ پرسنلی.


کلمات دیگر: