کلمه جو
صفحه اصلی

plural


معنی : جمع، صورت جمع، صیغه جمع، صیغه جمع، فراوان، صورت جمع، جمعی، متعدد
معانی دیگر : بیش از یکی، بسگانه، چند گانه، با هم، رمن، تکثیر، شمارا، چند تایی، (دستور زبان) صورت جمع (در برابر: مفرد singular)

انگلیسی به فارسی

جمع، صورت جمع، صیغه جمع، جمعی، متعدد، فراوان


جمع، صیغه جمع، صورت جمع، جمعی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of, pertaining to, or including more than one.

- The plural meaning of words can be a cause of confusion in communication.
[ترجمه آیدا اسماعیلی] بیشتر از یک معانی کلمات، می تواند عامل سردرگمی در ارتباطات شود.
[ترجمه ترگمان] معنای جمع کلمات می تواند عامل سردرگمی در ارتباط باشد
[ترجمه گوگل] معنی کلم کلمات می تواند علت سردرگمی در ارتباط باشد
- The law forbids plural marriage.
[ترجمه آیدا اسماعیلی] قانون ازدواج های دسته جمعی را منع می کند ( ممنوع می کند )
[ترجمه ترگمان] قانون ازدواج را منع می کند
[ترجمه گوگل] این قانون ازدواج چندگانه ممنوع است

(2) تعریف: in grammar, of or designating the form of a word that indicates more than one. (Cf. singular.)

- The word "box" refers to just one box, but the word "boxes" is plural and refers to more than one box.
[ترجمه ترگمان] کلمه \"جعبه\" تنها به یک جعبه اشاره دارد، اما کلمه \"جعبه های\" جمع است و به بیش از یک جعبه اشاره دارد
[ترجمه گوگل] کلمه 'جعبه' به یک جعبه اشاره دارد، اما کلمه 'جعبه ها' چندگانه است و به بیش از یک جعبه اشاره دارد
- The word "mice" is a plural noun.
[ترجمه آیدا اسماعیلی] کلمه ی موش ها ( Mice ) یک اسم جمع است.
[ترجمه بلک پینک] این کلمه موش ها ( Mice ) یک کلمه جمع است
[ترجمه ترگمان] کلمه \"موش\" یک اسم جمع است
[ترجمه گوگل] کلمه 'موش ها' اسم چندگانه است

(3) تعریف: of, or being one of, a plurality of persons or things.
اسم ( noun )
• : تعریف: in grammar, the plural number, or a word or form in this number. (Cf. singular.)

- The plural of "dog" is "dogs."
[ترجمه آیدا اسماعیلی] جمع ( سگ ) سگ ها است.
[ترجمه Jisoo] جمع کلمه از ( سگ ) ، ( سگ ها ) است
[ترجمه ترگمان] جمع \"سگ\" سگ است
[ترجمه گوگل] تعدادی از سگ 'سگ' است

• form of a word that designates more than one referent (grammar)
of many, of more than one
in grammar, plural is the term used for a noun, pronoun, determiner, or verb when it refers to two or more people, things, or groups. see also singular.
plural also means consisting of more than one person or thing or different kinds of people or things; a formal use.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] جمع

مترادف و متضاد

جمع (اسم)
total, addition, tale, aggregate, mass, tot, sum, plural, summation, collectivity, rout

صورت جمع (اسم)
plural

صیغه جمع (اسم)
plural

صیغه جمع (صفت)
plural

فراوان (صفت)
many, plenty, large, abundant, great, plentiful, numerous, manifold, strong, plural, affluent, voluminous, ample, bounteous, exuberant, profuse, copious, fulsome, multiple, prolific, umpteen, massed

صورت جمع (صفت)
plural

جمعی (صفت)
plural, collective

متعدد (صفت)
many, plenty, numerous, manifold, plural, multiplex, innumerable, multitudinous, multiple, umpteenth, umpteen, massed

more than one


Synonyms: dual, many, multiple, not alone, not singular, numerous


جملات نمونه

plural pronoun

ضمیر جمع


1. plural citizenship
تابعیت چند گانه

2. plural description
شرح جمعی

3. plural marriage
ازدواج بسگانه،تعدد زوجات

4. plural pronoun
ضمیر جمع

5. a plural society
جامعه ی چند گونه ای

6. the plural of "table" is "tables"
جمع "میز" می شود "میزها".

7. the denotation of plural forms by adding "s"
نشان دادن اشکال جمع با افزودن "s"

8. the word "book" takes an "s" in the plural
واژه ی "book" در جمع "s" می گیرد.

9. The word "you" can be singular or plural.
[ترجمه ترگمان]کلمه \"شما\" می توانید مفرد یا جمع باشید
[ترجمه گوگل]کلمه 'شما' می تواند یکنواخت یا چندگانه باشد

10. "Data" is the Latin plural form of "datum".
[ترجمه ترگمان]داده \"داده\"، \"داده\" است
[ترجمه گوگل]'داده ها' فرم لاتین چندگانه 'datum' است

11. A plural marriage is forbidden by many countries.
[ترجمه ترگمان]در بسیاری از کشورها ازدواج به صورت جمع ممنوع است
[ترجمه گوگل]ازدواج چندگانه توسط بسیاری از کشورها ممنوع است

12. The letter "s" terminates most plural nouns.
[ترجمه ترگمان]حرف \"بیشتر اسم ها را به پایان می رساند\"
[ترجمه گوگل]حرف 's' بیشتر اسم های متعدد را قطع می کند

13. Britain has developed into a plural society.
[ترجمه ترگمان]بریتانیا تبدیل به یک جامعه جمع شده است
[ترجمه گوگل]انگلستان به یک جامعه جمع و جور تبدیل شده است

14. 'Child' has an irregular plural, ie 'children'.
[ترجمه ترگمان]کودک یک جمع بی قاعده دارد، یعنی کودکان
[ترجمه گوگل]'کودک' دارای تعداد نامنظم، یعنی 'کودکان' است

15. 'Geese' is the plural of 'goose'.
[ترجمه حامد] "غازها" جمع "غاز" است
[ترجمه ترگمان]Geese جمع غاز است
[ترجمه گوگل]'غاز' تعداد زیادی از 'غاز' است

16. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

17. The word 'men' is plural in number.
[ترجمه ترگمان]کلمه مردان جمع است
[ترجمه گوگل]کلمه 'مردان' تعداد عدد است

plural citizenship

تابعیت چند گانه


plural description

شرح جمعی


plural marriage

ازدواج بسگانه، تعدد زوجات


a plural society

جامعه‌ی چند‌گونه‌ای


The plural of "table" is "tables".

جمع "میز" می‌شود "میزها".


پیشنهاد کاربران

جمع

جمع در جمله

جمع مکسر

جمع ،
صورت جمع

جمع بستن کلمات با s - es - ies را pluralمیگویند

بیش از یک

دو به بالا

چندگانگی


جمع
مثال =
جمع کلمه gum= gums


کلمات دیگر: