خط مانند، کشاسان، کشه مانند، باریک، نازک، خطسان
liny
خط مانند، کشاسان، کشه مانند، باریک، نازک، خطسان
انگلیسی به فارسی
خط مانند، کشاسان، کشه مانند، باریک، نازک، خطسان
خال خال
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
حالات: linier, liniest
حالات: linier, liniest
• (1) تعریف: resembling a line; long and thin.
• (2) تعریف: marked with lines; streaked.
• marked with lines; full of lines; resembling lines (also spelled liney)
کلمات دیگر: