دوباره، مکرر، ازسر
over again
دوباره، مکرر، ازسر
انگلیسی به فارسی
بیش از حد
انگلیسی به انگلیسی
• from the beginning, once again, once more
جملات نمونه
1. She groaned at the memory, suffering all over again the excruciating embarrassment of those moments.
[ترجمه ترگمان]از این خاطره ناراحت شد و دوباره ناراحتی شدید آن لحظات را به یاد آورد
[ترجمه گوگل]او در حافظه به کار خود ادامه داد و دوباره خشم و ناراحتی این لحظات را رنج می داد
[ترجمه گوگل]او در حافظه به کار خود ادامه داد و دوباره خشم و ناراحتی این لحظات را رنج می داد
2. Insanity is doing the same thing over and over again and expecting different results.
[ترجمه ترگمان]Insanity همان کار را بارها و بارها انجام می دهند و انتظار نتایج متفاوتی را دارند
[ترجمه گوگل]دیوانگی همان کاری را بارها و بارها انجام داده و منتظر نتایج متفاوت است
[ترجمه گوگل]دیوانگی همان کاری را بارها و بارها انجام داده و منتظر نتایج متفاوت است
3. Please do that exercise over again.
[ترجمه ترگمان]لطفا این تمرین را دوباره انجام دهید
[ترجمه گوگل]لطفا دوباره تمرین کنید
[ترجمه گوگل]لطفا دوباره تمرین کنید
4. If I could live my life over again,I would go to college.
[ترجمه ترگمان]اگر می توانستم دوباره زندگی خود را تحمل کنم، به دانشگاه می رفتم
[ترجمه گوگل]اگر بتوانم دوباره زندگی کنم، من به کالج رفتم
[ترجمه گوگل]اگر بتوانم دوباره زندگی کنم، من به کالج رفتم
5. She kept repeating his name softly over and over again.
[ترجمه ترگمان]او بارها نام خود را بارها و بارها تکرار می کرد
[ترجمه گوگل]او بارها و بارها نام خود را تکرار کرد
[ترجمه گوگل]او بارها و بارها نام خود را تکرار کرد
6. Last night I read the editorial over again.
[ترجمه ترگمان]دیشب مجله را دوباره خواندم
[ترجمه گوگل]شب گذشته من سرمقاله را دوباره خواندم
[ترجمه گوگل]شب گذشته من سرمقاله را دوباره خواندم
7. I hope you can come over again.
[ترجمه ترگمان] امیدوارم دوباره بتونی بیای اینجا
[ترجمه گوگل]امیدوارم بتوانید دوباره بمانید
[ترجمه گوگل]امیدوارم بتوانید دوباره بمانید
8. Please do it all over again.
[ترجمه ترگمان]لطفا دوباره این کار رو بکنید
[ترجمه گوگل]لطفا این کار را دوباره انجام دهید
[ترجمه گوگل]لطفا این کار را دوباره انجام دهید
9. I'd be glad to have you over again.
[ترجمه ترگمان]خوشحال می شوم که دوباره شما را ببینم
[ترجمه گوگل]خوشحالم که دوباره شما را می بینم
[ترجمه گوگل]خوشحالم که دوباره شما را می بینم
10. I'll have to write it all over again .
[ترجمه ترگمان]باید همه چیز رو دوباره بنویسم
[ترجمه گوگل]من باید دوباره آن را بنویسم
[ترجمه گوگل]من باید دوباره آن را بنویسم
11. 'I don't understand it,' he said, over and over again.
[ترجمه ترگمان]دوباره و دوباره تکرار کرد: نمی فهمم
[ترجمه گوگل]او گفت، 'من آن را درک نمی کنم، دوباره و دوباره
[ترجمه گوگل]او گفت، 'من آن را درک نمی کنم، دوباره و دوباره
12. Then the whole rigmarole starts over again.
[ترجمه ترگمان]پس از آن همه چرت و پرت دوباره شروع شد
[ترجمه گوگل]سپس کل رمیکال دوباره شروع می شود
[ترجمه گوگل]سپس کل رمیکال دوباره شروع می شود
13. She interrupted swiftly before his temper could boil over again.
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه خشمش دوباره جوش بخورد، تند حرف او را قطع کرد
[ترجمه گوگل]او قبل از اینکه تمایلش دوباره جوشش می کرد سریعا قطع شد
[ترجمه گوگل]او قبل از اینکه تمایلش دوباره جوشش می کرد سریعا قطع شد
14. We had to begin all over again.
[ترجمه ترگمان]مجبور بودیم دوباره همه چیز را از نو شروع کنیم
[ترجمه گوگل]ما مجبور بودیم همه چیز را دوباره شروع کنیم
[ترجمه گوگل]ما مجبور بودیم همه چیز را دوباره شروع کنیم
15. We'll just have to start all over again.
[ترجمه ترگمان]ما فقط باید دوباره از اول شروع کنیم
[ترجمه گوگل]ما فقط باید همه چیز را دوباره شروع کنیم
[ترجمه گوگل]ما فقط باید همه چیز را دوباره شروع کنیم
کلمات دیگر: