کلمه جو
صفحه اصلی

north sea


دریای شمال (بخشی از اقیانوس اطلس که میان شمال انگلیس و اروپای شمالی قرار دارد)

انگلیسی به فارسی

دریای شمال (بخشی از اقیانوس اطلس که میان شمال انگلیس و اروپای شمالی قرار دارد)


دریای شمال


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: an extension of the Atlantic Ocean between the United Kingdom and the Low Countries and Denmark.

• sea located between great britain and continental europe

جملات نمونه

1. The River Tees empties into the North Sea.
[ترجمه ترگمان]رودخانه Tees به دریای شمال می ریزد
[ترجمه گوگل]رودخانه های دریایی به دریای شمال می رسند

2. Toxic chemicals continue to be dumped in the North Sea.
[ترجمه ترگمان]مواد شیمیایی سمی همچنان در دریای شمال رها می شوند
[ترجمه گوگل]مواد شیمیایی سمی همچنان در دریای شمال تخلیه می شوند

3. Good fish abound in the North Sea.
[ترجمه ترگمان]ماهی خوب در دریای شمال فراوان است
[ترجمه گوگل]ماهی های خوب در دریای شمال فراوانند

4. With the expanded production of North Sea oil and gas, the UK has become a net exporter of fuel .
[ترجمه ترگمان]با گسترش گسترده نفت و گاز دریای شمال، بریتانیا تبدیل به یک صادرکننده بزرگ سوخت شده است
[ترجمه گوگل]با افزایش تولید نفت و گاز دریای شمال، انگلیس تبدیل به صادر کننده خالص سوخت شده است

5. The company is drilling for oil in the North Sea.
[ترجمه ترگمان]این شرکت حفاری نفت در دریای شمال را آغاز کرده است
[ترجمه گوگل]این شرکت برای نفت در دریای شمال حفاری می کند

6. Britain's possession of North Sea oil has proved a bonus for British technology.
[ترجمه ترگمان]مالکیت بریتانیا از نفت دریای شمال یک پاداش برای فن آوری بریتانیا را ثابت کرده است
[ترجمه گوگل]داشتن بریتانیا در نفت دریای شمال، پاداش برای تکنولوژی بریتانیا را ثابت کرده است

7. Her husband works on a rig in the North Sea for weeks at a time.
[ترجمه ترگمان]شوهرش چند هفته است که روی یک سکوی نفتی در دریای شمال کار می کند
[ترجمه گوگل]شوهرش چندین هفته است که در دریای شمال کار می کند

8. He was a diver on a North Sea oil rig.
[ترجمه ترگمان]او یک غواص در سکوی نفتی دریای شمال بود
[ترجمه گوگل]او یک غواص در دریای نفت دریای شمال بود

9. The Baltic Sea is a continuation of the North Sea.
[ترجمه ترگمان]دریای بالتیک ادامه دریای شمال است
[ترجمه گوگل]دریای بالتیک ادامه ی دریای شمال است

10. The River Rhine runs into the North Sea.
[ترجمه ترگمان]رودخانه راین به سوی دریای شمال می رود
[ترجمه گوگل]رودخانه راین به دریای شمال می رسد

11. The Rhine empties into the North Sea.
[ترجمه ترگمان]راین به دریای شمال می ریزد
[ترجمه گوگل]راین به دریای شمال خالی می شود

12. High tides in the North Sea were funnelled down into the English Channel by a storm.
[ترجمه ترگمان]جزر و مده ای بالا در دریای شمال با یک طوفان به کانال انگلیس سرازیر شد
[ترجمه گوگل]جزر و مد های زیاد در دریای شمال توسط یک طوفان به کانال انگلیسی منتقل شد

13. North Sea oil and gas are enjoying a record expansion thanks to our policies of deregulation and low taxation.
[ترجمه ترگمان]نفت و گاز دریای شمال به لطف سیاست های مقررات زدایی و مالیات پایین از یک گسترش بی سابقه برخوردار هستند
[ترجمه گوگل]نفت و گاز دریای شمال از طریق گسترش سیاست های خود برای کاهش مقررات مالی و کم کردن هزینه ها، از افزایش قابل توجهی برخوردار است

14. Radio Caroline used to broadcast from a boat in the North Sea.
[ترجمه ترگمان]رادیو کارولین از یک قایق در دریای شمال پخش می شد
[ترجمه گوگل]رادیو کارولین برای پخش از یک قایق در دریای شمال استفاده کرد

15. There appears to be another outbreak of sickness among seals in the North Sea.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد شیوع بیماری دیگری در میان فک ها در دریای شمال وجود دارد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد یکی دیگر از شیوع بیماری در بین مهر و موم در دریای شمال وجود دارد


کلمات دیگر: