کلمه جو
صفحه اصلی

meatball


(خوراک پزی) قیمه ریزه، کوفته ی گوشتی، کوفته قلقلی

انگلیسی به فارسی

(خوراکپزی) قیمه ریزه، کوفتهی گوشتی، کوفته قلقلی


(عامیانه) آدم احمق یا خسته کننده یا بدقواره


گوشت خوک


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: chopped or ground meat that is seasoned, shaped into a small ball, and cooked, often in a sauce.

(2) تعریف: (slang) a stupid or clumsy person.

• meat formed into a ball
mince ball, small ball made from chopped meat

جملات نمونه

1. He speared a meatball with his fork.
[ترجمه ترگمان]با چنگالش ساندویچ کوفته قلقلی را فرو کرد
[ترجمه گوگل]او یک گوشت گوساله را با چنگال خود کشید

2. I drift around the ballroom, spearing meatballs and feeling bad.
[ترجمه ترگمان]دور اتاق می چرخم و کوفته و feeling را می گیرم و احساس بدی دارم
[ترجمه گوگل]من در اطراف سالن رقص رانندگی می کنم، کباب کردن کیک و احساس بد

3. Add the meatballs to the pan and continue to simmer for a further 10 mins, or until they are cooked through.
[ترجمه ترگمان]the را به ماهی تابه اضافه کنید و تا ۱۰ دقیقه دیگر بجوشانید یا تا زمانی که پخته شوند
[ترجمه گوگل]اضافه کردن قوطی های گوشتی به تابه و ادامه دادن به 10 دقیقه دیگر، یا تا زمانی که از طریق آن پخته شوند، ادامه دهید

4. We are peeling potatoes, forming tiny meatballs, browning chicken, shelling peas.
[ترجمه ترگمان]ما داریم سیب زمینی پوست می کنیم و meatballs کوچک و chicken و نخود سبز را تشکیل می دهیم
[ترجمه گوگل]ما سیب زمینی را لکه دار می کنیم، شکلات های کوچک تری را شکل می دهیم، جوجه های قهوه ای، نخود خرد کردن

5. Add the meatballs or patties and fry until golden brown.
[ترجمه ترگمان]meatballs و patties را اضافه کنید تا زمانی که قهوه ای طلایی شود
[ترجمه گوگل]قوری یا پیتز را اضافه کنید و سرخ کنید تا قهوه ای طلایی

6. Sugared spaghetti with glazed meatballs and honeydew spinach.
[ترجمه ترگمان]اسپاگتی با ماکارونی با ماکارونی و اسفناج و اسفناج
[ترجمه گوگل]اسپاگتی سوری با پیتزای فست فود و اسفناج عسل

7. Oh, you got your whole meatball.
[ترجمه ترگمان] اوه، تو کل meatball رو گرفتی
[ترجمه گوگل]آه، تمام گوشت کباب را گرفتی

8. Form into patties or meatballs.
[ترجمه ترگمان]به patties یا meatballs فرم بدهید
[ترجمه گوگل]فرم به patties یا meatballs

9. IT is so thin, It'swallowed a meatball and were IT were pregnant.
[ترجمه ترگمان]خیلی نازک بود، یه ساندویچ کوفته قلقلی رو قورت داد و اون هم حامله بود
[ترجمه گوگل]IT خیلی نازک است، آن را یک گوشت گوسفند داده و IT باردار بودند

10. I ate oyster omelet and meatball soup at thestand . How yummy they were!
[ترجمه ترگمان]من املت گوشت و سوپ کوفته قلقلی رو توی \"thestand\" خوردم چه خوش مزه بودند!
[ترجمه گوگل]من سوپ اوندی و سوپ گوشت گاو را در آن غذا خوردم آنها خیلی جالب بودند!

11. I ate the Chang Hua meatball.
[ترجمه ترگمان] من ساندویچ کوفته قلقلی \"چنگ\" رو خوردم
[ترجمه گوگل]من خوردن گوشت گاو چانگ هوا خوردم

12. The small meatball attagirl, lets mother have a look, looks at the hemp together.
[ترجمه ترگمان]The کوچک کوفته، نگاهی به کنف انداخت
[ترجمه گوگل]زنبور عسل زنبق کوچک، به مادر اجازه می دهد نگاه کند، به نظر می رسد با هم پاشید

13. She is so thin, she swallowed a meatball and was thought she was pregnant.
[ترجمه ترگمان]اون خیلی لاغر بود، یه کوفته قلقلی رو قورت داد و فکر کرد که حامله ست
[ترجمه گوگل]او خیلی نازک است، او گوشت خوک را فرو برد و فکر کرد که باردار است

14. Has a look, the small meatball makes Wendeng in the class and grade correspondence.
[ترجمه ترگمان]یه نگاه، یه ساندویچ کوفته قلقلی کوچولو تو کلاس و مکاتبات کلاس درس می گیره
[ترجمه گوگل]یک نگاه، گوشت گوزن کوچک Wendeng را در کلاس و نامه مکاتبه می کند

پیشنهاد کاربران

گوشت قلقلی

کوفته


کلمات دیگر: