• inhabitant; person who dwells within the heart or mind; act of setting in motion by an interior spirit or force
indweller
انگلیسی به انگلیسی
جملات نمونه
1. The holy spirit is the indweller of the church and its members.
[ترجمه ترگمان]روح مقدس the کلیسا و اعضای آن است
[ترجمه گوگل]روح القدس ساکن کلیسا و اعضای آن است
[ترجمه گوگل]روح القدس ساکن کلیسا و اعضای آن است
2. I am the house and Thou art the Indweller.
[ترجمه ترگمان]من خانه هستم و تو the
[ترجمه گوگل]من خانه هستم و تو سرای من هستی
[ترجمه گوگل]من خانه هستم و تو سرای من هستی
3. It's the indweller or the Antaryamin who resides formless or in any form desired.
[ترجمه ترگمان]این the یا Antaryamin است که در شکلی مبهم یا در هر شکلی که دل خواه است، زندگی می کنند
[ترجمه گوگل]این خانه دار یا آنتارامین است که بی فایده و یا به هر شکل مورد نظر قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]این خانه دار یا آنتارامین است که بی فایده و یا به هر شکل مورد نظر قرار می گیرد
4. Commune with the indweller ( God ) through meditation and heartfelt prayer.
[ترجمه ترگمان]کمون با the (خدا)از طریق مدیتیشن و نماز قلبی
[ترجمه گوگل]با خداحافظی و دعا دلیرانه با دنیای اطراف خود ارتباط برقرار کنید
[ترجمه گوگل]با خداحافظی و دعا دلیرانه با دنیای اطراف خود ارتباط برقرار کنید
5. Petroleum enterprise culture has formed with intensive and pioneering effort of several decades. It provides great indweller for enterprises' development.
[ترجمه ترگمان]فرهنگ شرکت نفت با تلاش فراوان و پیشگامانه چند دهه شکل گرفته است این شرکت فرصت های زیادی را برای توسعه شرکت ها فراهم می کند
[ترجمه گوگل]فرهنگ سازمانی نفتی با تلاش های شدید و پیشگام دهه های مختلف شکل گرفته است این برنامه برای توسعه شرکت ها فراهم می شود
[ترجمه گوگل]فرهنگ سازمانی نفتی با تلاش های شدید و پیشگام دهه های مختلف شکل گرفته است این برنامه برای توسعه شرکت ها فراهم می شود
کلمات دیگر: