غذا خوردن
eater
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• consumer, one who eats, one who devours
you use eater to refer to someone who eats in a particular way or eats a particular thing.
you use eater to refer to someone who eats in a particular way or eats a particular thing.
جملات نمونه
1. grape eater
مرغ انگور خوار
2. a hearty eater
آدم خوش خوراک
3. a messy eater
شلخته در غذاخوردن
4. a moderate eater
کسی که در حد اعتدال غذا می خورد.
5. he is a picky eater
او در غذا خوردن مشکل پسند است.
6. I was a really faddy eater when I was young.
[ترجمه ترگمان] وقتی جوون بودم خیلی ناراحت بودم
[ترجمه گوگل]وقتی جوان بودم، یک نوشیدنی واقعا فاضل بودم
[ترجمه گوگل]وقتی جوان بودم، یک نوشیدنی واقعا فاضل بودم
7. Chris is quite a small eater so he won't want much.
[ترجمه ترگمان]ک-- ری - - س \"یه غذای خوار کوچیکه\" پس اون زیاد نمیخواد
[ترجمه گوگل]کریس بسیار خوشمزه است، بنابراین او خیلی نمی خواهد
[ترجمه گوگل]کریس بسیار خوشمزه است، بنابراین او خیلی نمی خواهد
8. Mr Su is a dainty eater.
[ترجمه ترگمان]آقای سو یک مرغ خوار لذیذ است
[ترجمه گوگل]آقای سو یک نوشیدنی شاداب است
[ترجمه گوگل]آقای سو یک نوشیدنی شاداب است
9. Even the most finicky eater will find something appetizing here.
[ترجمه ترگمان]حتی the خوار هم چیز اشتها آوری پیدا می کنند
[ترجمه گوگل]حتی غذای شگفت انگیز چیزی در اینجا اشتها آور است
[ترجمه گوگل]حتی غذای شگفت انگیز چیزی در اینجا اشتها آور است
10. I've never been a big eater.
[ترجمه ترگمان]من تا به حال یک غذای مفصل نبودم
[ترجمه گوگل]من هرگز غذای بزرگ ندیدم
[ترجمه گوگل]من هرگز غذای بزرگ ندیدم
11. While never a big eater, he did snack a lot.
[ترجمه ترگمان]در حالی که هیچ وقت یک مرغ خوار بزرگ نبود، خیلی وقت پیش می رفت
[ترجمه گوگل]در حالی که هیچوقت یک غذای بزرگ نیست، او غذای فراوان داشت
[ترجمه گوگل]در حالی که هیچوقت یک غذای بزرگ نیست، او غذای فراوان داشت
12. She's a very slow eater.
[ترجمه ترگمان]او خیلی کند و آهسته است
[ترجمه گوگل]او یک خواننده بسیار آهسته است
[ترجمه گوگل]او یک خواننده بسیار آهسته است
13. She's such a fussy eater.
[ترجمه ترگمان]اون خیلی fussy
[ترجمه گوگل]او چنین خوابیده است
[ترجمه گوگل]او چنین خوابیده است
14. He's a very picky eater .
[ترجمه ترگمان]اون خیلی picky
[ترجمه گوگل]او یک غذای بسیار شیک است
[ترجمه گوگل]او یک غذای بسیار شیک است
پیشنهاد کاربران
خورنده .
شکمو
کلمات دیگر: