آبنوس (چوب محکم و سیاهی که از انواع درختان خرمالو در نواحی حاره ای آسیا و افریقا به دست می آید)، (هر درختی که این چوب را بدهد)، (ساخته شده از آبنوس) آبنوسی، آبنوس فام، سیاه، درخت ابنوس
ebony
آبنوس (چوب محکم و سیاهی که از انواع درختان خرمالو در نواحی حاره ای آسیا و افریقا به دست می آید)، (هر درختی که این چوب را بدهد)، (ساخته شده از آبنوس) آبنوسی، آبنوس فام، سیاه، درخت ابنوس
انگلیسی به فارسی
آبنوس، درخت آبنوس
آبنوس، درخت ابنوس، ابنوس
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
حالات: ebonies
حالات: ebonies
• (1) تعریف: a hard heavy wood, often black, from various tropical Asian trees.
• (2) تعریف: a tree that produces this wood.
• (3) تعریف: a deep shiny black color.
• مشابه: jet
• مشابه: jet
صفت ( adjective )
• (1) تعریف: made of or resembling ebony.
• (2) تعریف: of a shiny black color.
• مشابه: jet
• مشابه: jet
• monthly american magazine that covers issues of interest to the african-american community
hard black wood
black, dark, resembling ebony (type of hard black wood)
ebony is a very hard, dark-coloured wood.
something that is ebony in colour is very deep black.
hard black wood
black, dark, resembling ebony (type of hard black wood)
ebony is a very hard, dark-coloured wood.
something that is ebony in colour is very deep black.
پیشنهاد کاربران
جنده سیاهپوست
اکله سبزه
به رنگِ آبنوس
آبنوس:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " آبنوس" می نویسد : ( ( آبنوس ، با همین ریخت در پهلوی ، به کار می رفته است . این واژه که از ebenos در یونانی برآمده است ، با ebony در انگلیسی ebene در فرانسوی و ebano در اسپانیایی سنجیدنی است واژه ی نژاده و ایرانی آبنوس " شیز " است . ) )
( ( دریده درفش و نگونسار کوس
رخ نامداران به رنگ آبنوس ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 355. )
دکتر کزازی در مورد واژه ی " آبنوس" می نویسد : ( ( آبنوس ، با همین ریخت در پهلوی ، به کار می رفته است . این واژه که از ebenos در یونانی برآمده است ، با ebony در انگلیسی ebene در فرانسوی و ebano در اسپانیایی سنجیدنی است واژه ی نژاده و ایرانی آبنوس " شیز " است . ) )
( ( دریده درفش و نگونسار کوس
رخ نامداران به رنگ آبنوس ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 355. )
دوست دختر سیاه سوخته , کاکا سیاه مونث , دختر سیاه شهوتی
دوست دختر سیاه سوخت، کاکاسیاه مونث، دختر سیاه شهوتی
کلمات دیگر: