تیره شدن، تیره کردن، تاریک کردن، تاریک شدن
darkening
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• twilight; gloaming
جملات نمونه
1. age was darkening his eyes
سالخوردگی چشمهایش را تار می کرد.
2. The evening sky was darkening as I made my way home.
[ترجمه ترگمان]همان طور که راهم را به سوی خانه باز کردم، آسمان شب تاریک شده بود
[ترجمه گوگل]آسمان شب تاریک شد، همانطور که من راهم را به خانه راه دادم
[ترجمه گوگل]آسمان شب تاریک شد، همانطور که من راهم را به خانه راه دادم
3. Crawling at a walk up the darkening gulch, they ate.
[ترجمه ترگمان]سینه خیز به سوی گذرگاه رو که به تاریکی می رفت، به راه افتادند
[ترجمه گوگل]آنها در حال قدم زدن بر روی گودال تیره گریختند، آنها خوردند
[ترجمه گوگل]آنها در حال قدم زدن بر روی گودال تیره گریختند، آنها خوردند
4. At first, the darkening official mood seems not to have troubled Prokofiev.
[ترجمه ترگمان]ابتدا حال و هوای تازه، به نظر می رسد که حال و هوای تازه رو به هم نزده است
[ترجمه گوگل]در ابتدا، خلق و خوی رسمی تاریک، Prokofiev به نظر نمی رسد
[ترجمه گوگل]در ابتدا، خلق و خوی رسمی تاریک، Prokofiev به نظر نمی رسد
5. After a time, he strolled down to the darkening lake.
[ترجمه ترگمان]بعد از مدتی، سلانه سلانه به سوی دریاچه تاریک رفت
[ترجمه گوگل]بعد از مدتی او را به دریاچه تاریک نگاه کرد
[ترجمه گوگل]بعد از مدتی او را به دریاچه تاریک نگاه کرد
6. He looked out across the darkening moor, its becks and mires, its hills d bony ridges of granite.
[ترجمه ترگمان]او از میان خلنگ زار به تاریکی و becks و mires و صخره های d گرانیت نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او از سرتاسر تپه های خیره کننده، خندق ها و خمپاره ها نگاه کرد، تپه هایی از آن، حاشیه های گرانیت پوشیده شده است
[ترجمه گوگل]او از سرتاسر تپه های خیره کننده، خندق ها و خمپاره ها نگاه کرد، تپه هایی از آن، حاشیه های گرانیت پوشیده شده است
7. She wandered out into the darkening grounds, across the lawn towards the trees.
[ترجمه ترگمان]او به محوطه تاریک و تاریک قدم گذاشت و از چمن زار گذشت و به طرف درختان رفت
[ترجمه گوگل]او به زمین های تاریک، در سراسر چمن به سمت درختان سرگردان شد
[ترجمه گوگل]او به زمین های تاریک، در سراسر چمن به سمت درختان سرگردان شد
8. Forty-one Liz stood in her darkening bedroom and gazed down at Anna.
[ترجمه ترگمان] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه گوگل]چهل و یک لیز در اتاق خواب تیره خود ایستاد و در آنا نگاه کرد
[ترجمه گوگل]چهل و یک لیز در اتاق خواب تیره خود ایستاد و در آنا نگاه کرد
9. The darkening path felt warm and soft as fur.
[ترجمه ترگمان]راه تاریکی مثل خز نرم و نرم شده بود
[ترجمه گوگل]مسیر تیره شدن به عنوان خز بسیار گرم و نرم است
[ترجمه گوگل]مسیر تیره شدن به عنوان خز بسیار گرم و نرم است
10. He overcomes its characteristic darkening during preparation by throwing in a carrot.
[ترجمه ترگمان]او بر مشخصه آن غلبه می کند که در طی آماده سازی با پرتاب در یک هویج تاریک می شود
[ترجمه گوگل]او در طی آماده سازی با تکان خوردن هویج، تیره شدن ویژگی آن را برطرف می کند
[ترجمه گوگل]او در طی آماده سازی با تکان خوردن هویج، تیره شدن ویژگی آن را برطرف می کند
11. A thin trickle of blood was darkening below his mouth where her ring had torn the skin.
[ترجمه ترگمان]در جایی که حلقه پوست او را پاره کرده بود، قطره قطره خون از دهانش محو شده بود
[ترجمه گوگل]یک لکه نازک از خون تاریک تر از دهان او بود که حلقه او پوست را پاره کرده بود
[ترجمه گوگل]یک لکه نازک از خون تاریک تر از دهان او بود که حلقه او پوست را پاره کرده بود
12. But now, looking out at the gusty darkening waste, she did remember.
[ترجمه ترگمان]اما حالا، با نگاه کردن به آن ضایعات تیره، به یاد داشت
[ترجمه گوگل]اما حالا، نگاه کردن به زباله های تاریک خیره کننده، او به یاد داشته باشید
[ترجمه گوگل]اما حالا، نگاه کردن به زباله های تاریک خیره کننده، او به یاد داشته باشید
13. My father turned Rawalpindi towards the darkening western horizon and increased to full speed.
[ترجمه ترگمان]پدر من راولپندی را به سوی افق تاریک غرب برگرداند و به سرعت به سرعت بالا رفت
[ترجمه گوگل]پدرم راولپندی را به سمت افق تاریک غربی تبدیل کرد و به سرعت به سرعت افزایش یافت
[ترجمه گوگل]پدرم راولپندی را به سمت افق تاریک غربی تبدیل کرد و به سرعت به سرعت افزایش یافت
14. She sits motionless, watching the darkening distant trees.
[ترجمه ترگمان]او بی حرکت می نشیند و درختان را به تاریکی می نگرد
[ترجمه گوگل]او بی حرکت می ماند، در حال تماشای درختان دوردست تاریک است
[ترجمه گوگل]او بی حرکت می ماند، در حال تماشای درختان دوردست تاریک است
پیشنهاد کاربران
darkening ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: سیاه شدگی
تعریف: بد رنگ و تیره شدن تدریجی گوشت
واژه مصوب: سیاه شدگی
تعریف: بد رنگ و تیره شدن تدریجی گوشت
کلمات دیگر: