کلمه جو
صفحه اصلی

darkened


تاریک شدن، تاریک کردن

انگلیسی به انگلیسی

• turned dark; obscured; became or made dark due to no light; became dark in color with time; made ignorant or uninformed
a darkened building has no lights on inside it.

جملات نمونه

1. his face darkened with anger
چهره اش از خشم تیره شد.

2. a cloud of locusts darkened the sky
ابری از ملخ آسمان را سیاه کرد.

3. We darkened the room to show the film.
[ترجمه ترگمان]ما اتاق را تاریک کردیم تا فیلم را نشان دهیم
[ترجمه گوگل]ما اتاق را تکان دادیم تا فیلم را نشان بدهیم

4. We walked quickly through the darkened streets.
[ترجمه ترگمان]به سرعت در خیابان های تاریک قدم زدیم
[ترجمه گوگل]ما از طریق خیابان های تاریک به سرعت رفتیم

5. The room darkened as a cloud hid the sun's rays.
[ترجمه ترگمان]اتاق مثل ابری که اشعه خورشید را پوشانده بود تیره شد
[ترجمه گوگل]اتاق به صورت ابر تاریک، اشعه خورشید را مخفی کرد

6. The sky darkened and a few drops of rain fell.
[ترجمه ترگمان]آسمان تاریک شد و چند قطره باران باریدن گرفت
[ترجمه گوگل]آسمان تاریک شد و چند قطره باران افتاد

7. She had put on her make-up and darkened her eyelashes.
[ترجمه ترگمان]او تصمیمش را گرفته بود و مژه هایش را تیره کرده بود
[ترجمه گوگل]او آرایش کرده بود و مژه هایش را تیره کرده بود

8. The building was darkened except for a single light burning in a third-story window.
[ترجمه ترگمان]ساختمان تاریک بود، به جز یک نور تک نور که در پنجره طبقه سوم روشن شده بود
[ترجمه گوگل]این ساختمان به جز برای سوزاندن یک نور در یک پنجره ثانویه تاریک شد

9. The darkened auditorium was filled with muttering.
[ترجمه ترگمان]تالار تاریک تالار را فرا گرفت و زیر لب گفت:
[ترجمه گوگل]سالن تیره با سخن گفتن پر شده بود

10. Tom's face darkened and he turned angrily on Sam.
[ترجمه ترگمان]صورت تام تیره شد و با عصبانیت به سم نگاه کرد
[ترجمه گوگل]چهره تام دچار تیره شد و او را به خشم بر روی سم تبدیل کرد

11. The curtains parted, revealing a darkened stage.
[ترجمه ترگمان]پرده از هم جدا شد و صحنه ای تاریک نمایان شد
[ترجمه گوگل]پرده ها جدا شدند و یک مرحله تاریک نشان دادند

12. Thick clouds darkened the sky before the rain fell.
[ترجمه ترگمان]پیش از آن که باران ببارد، ابره ای ضخیمی آسمان را تاریک کرده بودند
[ترجمه گوگل]ابرهای ضخیم، آسمان را قبل از باران افتاد

13. The sky darkened abruptly.
[ترجمه ترگمان]آسمان ناگهان تاریک شد
[ترجمه گوگل]آسمان تاریک شد

14. As the day darkened the streetlights came on.
[ترجمه ترگمان]وقتی هوا تاریک شد، چراغ ها روشن شدند
[ترجمه گوگل]همانطور که روز تاریک شد، چراغهای خیابانی روشن شد


کلمات دیگر: