1- (به خدا و کائنات) روآوردن 2- (عامیانه) سخت نکوهش کردن، عیبجویی و بازخواست کردن، 1- ایجاب کردن، نیاز داشتن، 2- آمدن و بردن، سراغ کسی یا چیزی رفتن، 3- پیش بینی کردن
call for
1- (به خدا و کائنات) روآوردن 2- (عامیانه) سخت نکوهش کردن، عیبجویی و بازخواست کردن، 1- ایجاب کردن، نیاز داشتن، 2- آمدن و بردن، سراغ کسی یا چیزی رفتن، 3- پیش بینی کردن
انگلیسی به فارسی
جایی ایستادن و از کسی درخواست کردن
کسی را با فریاد زدن احضار کردن
با صدای بلند درخواست کردن
درخواست کردن، تقاضا کردن
ایجاب کردن، مستلزم بودن
تماس برای
انگلیسی به انگلیسی
عبارت ( phrase )
• (1) تعریف: to stop by for; fetch.
• مشابه: collect
• مشابه: collect
- She called for the letter at the post office.
[ترجمه ترگمان] نامه را در اداره پست صدا کرد
[ترجمه گوگل] او خواستار نامه ای در دفتر پست شد
[ترجمه گوگل] او خواستار نامه ای در دفتر پست شد
• (2) تعریف: to request; summon.
• مشابه: summon
• مشابه: summon
- He called for the waiter.
[ترجمه ترگمان] زنگ زد و پیشخدمت را صدا زد
[ترجمه گوگل] او برای پیشخدمت تماس گرفت
[ترجمه گوگل] او برای پیشخدمت تماس گرفت
• (3) تعریف: to require; demand.
• مشابه: claim, command, demand, need, require, take
• مشابه: claim, command, demand, need, require, take
- The situation calls for action.
[ترجمه ترگمان] این وضعیت خواستار اقدام است
[ترجمه گوگل] وضعیت خواستار اقدام است
[ترجمه گوگل] وضعیت خواستار اقدام است
• ask for, request, summon
مترادف و متضاد
shout out in order to summon (a person), demand; entail
Synonyms: ask for, inquire, involve, lack, necessitate, need, occasion, request, require, suggest, want
Ask for in a loud voice
Request
Necessitate
Stop at a place and ask for (someone)
جملات نمونه
1. Well, I can call for help.
[ترجمه رحمان] خوب، میتوانم تقاضای کمک کنم
[ترجمه ترگمان] خب، من میتونم کمک کنم[ترجمه گوگل]خوب، من می توانم برای کمک تماس بگیرم
2. A call for a vote of no-confidence in the president was rejected.
[ترجمه ترگمان]فراخوان برای رای عدم اعتماد به رئیس جمهور رد شد
[ترجمه گوگل]درخواست برای رأی عدم اعتماد به رئیس جمهور رد شد
[ترجمه گوگل]درخواست برای رأی عدم اعتماد به رئیس جمهور رد شد
3. A call for 100 bottles of blood was answered promptly.
[ترجمه ترگمان]سریع جواب داد: یه تماس با ۱۰۰ بطری خون
[ترجمه گوگل]یک تماس برای 100 بطری خون به سرعت پاسخ داد
[ترجمه گوگل]یک تماس برای 100 بطری خون به سرعت پاسخ داد
4. He didn't even have the intelligence to call for an ambulance.
[ترجمه ترگمان]حتی اون خبر نداشت که آمبولانس خبر کنه
[ترجمه گوگل]او حتی اطلاعاتی برای تماس با آمبولانس نداشت
[ترجمه گوگل]او حتی اطلاعاتی برای تماس با آمبولانس نداشت
5. I will call for you tomorrow and we'll go to the park together.
[ترجمه ترگمان]فردا بهت زنگ می زنم و با هم به پارک میریم
[ترجمه گوگل]من فردا برای شما دعوت میکنم و با هم به پارک برویم
[ترجمه گوگل]من فردا برای شما دعوت میکنم و با هم به پارک برویم
6. There is a call for the concession of certain rights.
[ترجمه ترگمان]فراخوانی برای امتیاز خاصی از حقوق وجود دارد
[ترجمه گوگل]یک تقاضا برای امتیاز دادن حقوق خاص وجود دارد
[ترجمه گوگل]یک تقاضا برای امتیاز دادن حقوق خاص وجود دارد
7. There's a telephone call for you, Mr Baron.
[ترجمه ترگمان]آقای بارون، یک تماس تلفنی برای شما وجود دارد
[ترجمه گوگل]آقای بارون، تماس تلفنی شما است
[ترجمه گوگل]آقای بارون، تماس تلفنی شما است
8. We support the call for the enactment of a Bill of Rights.
[ترجمه ترگمان]ما از فراخوان برای تصویب لایحه حقوق بشر حمایت می کنیم
[ترجمه گوگل]ما از دعوت برای تصویب یک لایحه حقوق حمایت می کنیم
[ترجمه گوگل]ما از دعوت برای تصویب یک لایحه حقوق حمایت می کنیم
9. Let me transfer this call for you.
[ترجمه ترگمان] بذار من این تماس رو به تو منتقل کنم
[ترجمه گوگل]اجازه بدهید این تماس را برای شما بفرستم
[ترجمه گوگل]اجازه بدهید این تماس را برای شما بفرستم
10. The old call for spiritual tend.
[ترجمه ترگمان]فراخوانی قدیمی برای روحانی گرایش دارد
[ترجمه گوگل]تماس قدیمی برای تمایل روحانی
[ترجمه گوگل]تماس قدیمی برای تمایل روحانی
11. You've been putting off making that phone call for days - I think it's about time you grasped the nettle!
[ترجمه ترگمان]چند روزه که داری تلفن می کنی - فکر می کنم وقتش است که the را بگیرید!
[ترجمه گوگل]شما چند روز به این تلفن زنگ زده اید - من فکر می کنم این زمانی است که شما گله را درک کرده اید!
[ترجمه گوگل]شما چند روز به این تلفن زنگ زده اید - من فکر می کنم این زمانی است که شما گله را درک کرده اید!
12. There was no call for him to single you out from all the others.
[ترجمه ترگمان]هیچ تماسی نبود که اون تو رو از بقیه جدا کنه
[ترجمه گوگل]هیچ تماسی با او نبود که شما را از همه ی دیگران بیرون کند
[ترجمه گوگل]هیچ تماسی با او نبود که شما را از همه ی دیگران بیرون کند
13. This election is a clarion call for our country to face the challenges ahead.
[ترجمه ترگمان]این انتخابات برای کشور ما در نظر گرفته شده است تا با چالش های پیش رو روبرو شود
[ترجمه گوگل]این انتخابات یک فراخوان برای کشور ما است تا با چالش های پیش رو مواجه شویم
[ترجمه گوگل]این انتخابات یک فراخوان برای کشور ما است تا با چالش های پیش رو مواجه شویم
14. He asked me to call for him at four o'clock in the afternoon.
[ترجمه ترگمان]از من خواست که ساعت چهار بعد از ظهر او را صدا کنم
[ترجمه گوگل]او از من خواسته بود تا ساعت چهار بعد از ظهر برای او دعا کند
[ترجمه گوگل]او از من خواسته بود تا ساعت چهار بعد از ظهر برای او دعا کند
پیشنهاد کاربران
به سراغ کسی رفتن
تقاضا کردن، احضار کردن چیزی یا کسی بصورت قانونی، طلب کردن
لازم داشتن ، نیاز داشتن ، درخواست کردن
پیش بینی کردن
The forecast called for rain
The forecast called for rain
مثل . This question call for your commercialاین سئوال مثل آگهی بازرگانی شماست
اعلامِ نیاز کردن، خواستارِ چیزی شدن، خواهانِ چیزی بودن
فرا خواندن
مستلزم بودن
در پی چیزی بودن، به دنبال چیزی بودن، فراخواندن، مطالبه کردن
تقاضا کردن
To require
To need
To demand
To need
To demand
۱ ) ( احساس ) نیاز کردن،
لازم دانستن
۲ ) خواستن، درخواست کردن
- ) Prominent voices among conservative political figures, analysts and media personalities are for the first time publicly calling for Iran to acquire a nuclear weapon. They call it “nuclear weapons as deterrent” with its own hashtag on Twitter
NEW YORK TIMES@
- ) The report called for sweeping changes to the health system
لازم دانستن
۲ ) خواستن، درخواست کردن
- ) Prominent voices among conservative political figures, analysts and media personalities are for the first time publicly calling for Iran to acquire a nuclear weapon. They call it “nuclear weapons as deterrent” with its own hashtag on Twitter
NEW YORK TIMES@
- ) The report called for sweeping changes to the health system
نیازمند بودن
مستلزم دانستن
مستلزم دانستن
جاشه که، به جا بودن
He told you that you were an idiot? Well, I don't think that was called for
He told you that you were an idiot? Well, I don't think that was called for
کلمات دیگر: