bad bargain

1. You have made a bad bargain in marrying Havvie.

[ترجمه ترگمان]تو در ازدواج با Havvie معامله بدی کرده ای
[ترجمه گوگل]شما در ازدواج با هاووی معامله بدی انجام داده اید

2. As this is a bad bargain for the land - lord, he hastens to do the repairs.

[ترجمه ترگمان]چون این یک معامله بد برای زمین است - لرد، او به تعمیرات رسیدگی می کند
[ترجمه گوگل]به عنوان این معامله بد برای زمین - صبر، او تند و تیز برای انجام تعمیرات

3. You are stuck with bad bargain in such a transaction.

[ترجمه ترگمان]تو با یه معامله بد تو این معامله گیر کردی
[ترجمه گوگل]شما در چنین معامله ای با معامله بد گیرید

4. She soon found that she had made a bad bargain.

[ترجمه ترگمان]به زودی دریافت که او معامله بدی کرده است
[ترجمه گوگل]او به زودی متوجه شد که او یک معامله بد ساخته است

5. Make the best of a bad bargain.

[ترجمه ترگمان] بهترین معامله بد رو انجام بده
[ترجمه گوگل]بهترین گزینه را بدست آورید

6. He makes the best of a bad bargain under adversity.

[ترجمه ترگمان]او بهترین معامله بد را با بدبختی انجام می دهد
[ترجمه گوگل]او بهترین ها را در معرض بدی قرار می دهد

7. This isn't what I wanted at all, but I must make the best of a bad bargain.

[ترجمه ترگمان]این چیزی نیست که من می خواستم، اما باید بهترین معامله را بکنم
[ترجمه گوگل]این چیزی نیست که من می خواستم، اما من باید بهترین چیزها را بدست آورم

8. What could I have to gain, other than making the best of a bad bargain?

[ترجمه ترگمان]چه چیزی ممکن است به دست بیاورم، جز اینکه بهترین معامله بد را بکنم؟
[ترجمه گوگل]چی میتونم بدست بیاورم، به غیر از بهترین چانه زنی

انگلیسی به انگلیسی

جملات نمونه