دارای حساب و کتاب، پیش اندیشانه، از پیش حساب شده، عمدا تعبیه یا طرح شده، محاسبه شده، حساب شده، متمایل
calculated
دارای حساب و کتاب، پیش اندیشانه، از پیش حساب شده، عمدا تعبیه یا طرح شده، محاسبه شده، حساب شده، متمایل
انگلیسی به فارسی
محاسبهشده، حسابشده
دارای حساب و کتاب، پیشاندیشانه، از پیش حسابشده
عمدا تعبیه یا طرح شده
محتمل، متمایل
محاسبه شد، محاسبه کردن، حساب کردن، بر اورد کردن
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
مشتقات: calculatedly (adv.)
مشتقات: calculatedly (adv.)
• (1) تعریف: done or made after carefully estimating the likely result.
• متضاد: negligent, spontaneous, unintentional
• متضاد: negligent, spontaneous, unintentional
- a calculated risk
[ترجمه ترگمان] ریسک حساب شده
[ترجمه گوگل] یک ریسک محاسبه شده
[ترجمه گوگل] یک ریسک محاسبه شده
• (2) تعریف: arrived at through mathematical analysis and computation.
• computed; planned
bad or violent behaviour that is calculated is very carefully planned or arranged.
a calculated risk is one where you are aware of the possible bad consequences but think that the risk is worth taking because of what you will gain if you are successful.
bad or violent behaviour that is calculated is very carefully planned or arranged.
a calculated risk is one where you are aware of the possible bad consequences but think that the risk is worth taking because of what you will gain if you are successful.
مترادف و متضاد
figured by mathematical calculation
Synonyms: computed, reckoned, determined, figured, estimated, tallied
deliberately planned
Synonyms: planned, intended, designed, premeditated, deliberate
جملات نمونه
1. a calculated risk
مخاطره ی پیش بینی شده
2. the calculated use of violence and torture to achieve their goals
کاربرد حسابگرانه ی خشونت و زجر برای دستیابی به هدف هایشان
3. a tale calculated to mislead the reader
داستانی که منظور آن گمراه کردن خواننده است
4. nasser carefully calculated the amount he owed
ناصر مبلغ بدهی خود را دقیقا حساب کرد.
5. actions whose consequences could in no way be calculated
اعمالی که نتایج آن به هیچ وجه برآوردشدنی نبود
6. It has been calculated that at least 47 000 jobs were lost last year.
[ترجمه ترگمان]محاسبه شده است که حداقل ۴۷ شغل در سال گذشته از دست رفته است
[ترجمه گوگل]محاسبه شده است که حداقل 47000 شغل در سال گذشته از دست داده اند
[ترجمه گوگل]محاسبه شده است که حداقل 47000 شغل در سال گذشته از دست داده اند
7. There was nothing contrived or calculated about what he said.
[ترجمه ترگمان]کاری ساخته و حساب شده چیزی نبود که او گفته باشد
[ترجمه گوگل]در مورد چیزی که او گفته بود هیچ چیز غیرمنتظره و محاسبه نشده بود
[ترجمه گوگل]در مورد چیزی که او گفته بود هیچ چیز غیرمنتظره و محاسبه نشده بود
8. Scientists have calculated that the world's population will double by the end of the century.
[ترجمه ترگمان]دانشمندان محاسبه کرده اند که جمعیت جهان تا پایان قرن دو برابر خواهد شد
[ترجمه گوگل]دانشمندان محاسبه کرده اند که جمعیت جهان در اواخر قرن دو برابر خواهد شد
[ترجمه گوگل]دانشمندان محاسبه کرده اند که جمعیت جهان در اواخر قرن دو برابر خواهد شد
9. Their movements through the region were calculated to terrify landowners into abandoning their holdings.
[ترجمه ترگمان]حرکات آن ها از طریق منطقه برای ترساندن زمین داران برای رها کردن holdings محاسبه شد
[ترجمه گوگل]حرکات آنها از طریق منطقه محاسبه شد تا زمینداران را وادار به رها کردن دارایی های خود بدانند
[ترجمه گوگل]حرکات آنها از طریق منطقه محاسبه شد تا زمینداران را وادار به رها کردن دارایی های خود بدانند
10. Benefit is calculated on the basis of average weekly earnings.
[ترجمه ترگمان]مزایا براساس میانگین درآمد هفتگی محاسبه می شود
[ترجمه گوگل]مزایای بر اساس درآمد متوسط هفتگی محاسبه می شود
[ترجمه گوگل]مزایای بر اساس درآمد متوسط هفتگی محاسبه می شود
11. The amount is calculated according to the number of years you have paid into the scheme.
[ترجمه ترگمان]این مقدار براساس تعداد سال هایی که شما به این برنامه داده اید محاسبه می شود
[ترجمه گوگل]این مبلغ بر اساس تعداد سالهایی که شما به طرح پرداخت کرده اید محاسبه می شود
[ترجمه گوگل]این مبلغ بر اساس تعداد سالهایی که شما به طرح پرداخت کرده اید محاسبه می شود
12. He correctly calculated that the others would not dare fight back.
[ترجمه ترگمان]او به درستی محاسبه کرد که دیگران جرات مقابله با آن را ندارند
[ترجمه گوگل]او به درستی محاسبه کرد که دیگران جرات نخواهند کرد
[ترجمه گوگل]او به درستی محاسبه کرد که دیگران جرات نخواهند کرد
13. I calculated that he would arrive at midnight.
[ترجمه ترگمان]حساب کردم که نیمه شب خواهد آمد
[ترجمه گوگل]من محاسبه کردم که او به نیمه شب می رسد
[ترجمه گوگل]من محاسبه کردم که او به نیمه شب می رسد
14. I calculated that the trip would take two days.
[ترجمه ترگمان]محاسبه کردم که سفر دو روز طول خواهد کشید
[ترجمه گوگل]من محاسبه کردم که سفر دو روز طول خواهد کشید
[ترجمه گوگل]من محاسبه کردم که سفر دو روز طول خواهد کشید
15. Her whole behavior is calculated for effect.
[ترجمه ترگمان]رفتار کلی او برای تاثیر محاسبه شده است
[ترجمه گوگل]رفتار کل او برای اثر محاسبه می شود
[ترجمه گوگل]رفتار کل او برای اثر محاسبه می شود
16. Such a statement was hardly calculated to deter future immigrants.
[ترجمه ترگمان]چنین بیانیه ای به سختی برای ترساندن مهاجران آینده محاسبه شد
[ترجمه گوگل]چنین بیانیه به سختی محاسبه شد تا مهاجران آینده را متوقف کند
[ترجمه گوگل]چنین بیانیه به سختی محاسبه شد تا مهاجران آینده را متوقف کند
a calculated risk
مخاطرهی پیشبینیشده
the calculated use of violence and torture to achieve their goals
کاربرد حسابگرانهی خشونت و زجر برای دستیابی به هدفهایشان
پیشنهاد کاربران
سنجیده/ دانسته/ عمدی/ آگاهانه
محاسبه می کند
کلمات دیگر: