بدبختی، بخت بد
bad luck
بدبختی، بخت بد
انگلیسی به انگلیسی
• absence of good fortune
جملات نمونه
1. Behind bad luck comes good luck.
[ترجمه ترگمان] پشت شانس بد شانس میاره
[ترجمه گوگل]پشت شانس می آید موفق باشید
[ترجمه گوگل]پشت شانس می آید موفق باشید
2. Bad luck always comes in threes.
[ترجمه ترگمان]شانس بد همیشه به سه سه
[ترجمه گوگل]خوشبختی همیشه در سه بازی است
[ترجمه گوگل]خوشبختی همیشه در سه بازی است
3. We lamented over our bad luck.
[ترجمه ترگمان]ما از بخت بد خود شکایت می کردیم
[ترجمه گوگل]ما از بدبختی ما ناراحت شدیم
[ترجمه گوگل]ما از بدبختی ما ناراحت شدیم
4. I always lose at cards, with my bad luck.
[ترجمه ترگمان]من همیشه کارت بازی رو از دست میدم با شانس بد خودم
[ترجمه گوگل]من همیشه کارت را از دست می دهم، و بد شانسم
[ترجمه گوگل]من همیشه کارت را از دست می دهم، و بد شانسم
5. He ascribed his failure to bad luck.
[ترجمه ترگمان]او شکست خود را به بخت بد نسبت داد
[ترجمه گوگل]او شکست خود را به بدبختی اعطا کرد
[ترجمه گوگل]او شکست خود را به بدبختی اعطا کرد
6. Bad luck may befall to anyone at any time.
[ترجمه ترگمان]در هر حال، بدشانسی ممکن است برای هر کسی اتفاق بیفتد
[ترجمه گوگل]هر زمان که بخواهید بد نیست، ممکن است به هر کسی برسد
[ترجمه گوگل]هر زمان که بخواهید بد نیست، ممکن است به هر کسی برسد
7. Everything goes amiss with him, he has certainly bad luck.
[ترجمه ترگمان]همه چیز با او بد پیش می رود، مسلما بد بخت و اقبال است
[ترجمه گوگل]همه چیز با او رو به رو می شود، او مطمئنا موفق نیست
[ترجمه گوگل]همه چیز با او رو به رو می شود، او مطمئنا موفق نیست
8. People tend to confuse bad decisions with bad luck.
[ترجمه ترگمان]افراد تمایل دارند تصمیمات بد را با شانس بد اشتباه بگیرند
[ترجمه گوگل]مردم با اشتیاق به اشتباه تصمیمات بد را می گیرند
[ترجمه گوگل]مردم با اشتیاق به اشتباه تصمیمات بد را می گیرند
9. He had the bad luck to break his leg.
[ترجمه ترگمان] اون بدشانسی آورد که پاش بشکنه
[ترجمه گوگل]او نتوانسته بود پا را شکست دهد
[ترجمه گوگل]او نتوانسته بود پا را شکست دهد
10. Bad luck often brings good luck.
[ترجمه ترگمان] همیشه بدشانسی میاره
[ترجمه گوگل]خوش شانسی اغلب موفق می شود
[ترجمه گوگل]خوش شانسی اغلب موفق می شود
11. He seems to have had a lot of bad luck in his life.
[ترجمه ترگمان]به نظر میاد تو زندگیش شانس زیادی داشته
[ترجمه گوگل]او به نظر می رسد که در زندگی اش خیلی بدی داشته است
[ترجمه گوگل]او به نظر می رسد که در زندگی اش خیلی بدی داشته است
12. He rose above his pain/bad luck/difficulties.
[ترجمه ترگمان]او بالاتر از درد و بدشانسی آورد
[ترجمه گوگل]او بالاتر از درد / بدبختی / مشکلات خود را بالا برد
[ترجمه گوگل]او بالاتر از درد / بدبختی / مشکلات خود را بالا برد
13. Dick seems to have had bad luck all week.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد دیک در تمام هفته بدشانسی آورده باشد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد دیک در تمام هفته بدبختی داشته است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد دیک در تمام هفته بدبختی داشته است
14. Some people refer all the troubles to bad luck instead of lack of ability.
[ترجمه ترگمان]بعضی از افراد به جای عدم توانایی، تمام مشکلات را به شانس بد ارجاع می دهند
[ترجمه گوگل]بعضی افراد به جای عدم توانایی، تمام مشکلات را به بدبختی می رسانند
[ترجمه گوگل]بعضی افراد به جای عدم توانایی، تمام مشکلات را به بدبختی می رسانند
15. His career has been dogged by bad luck.
[ترجمه ترگمان] شغلش با موفقیت بد تموم شده
[ترجمه گوگل]شغل او با بدبختی روبرو شده است
[ترجمه گوگل]شغل او با بدبختی روبرو شده است
پیشنهاد کاربران
بد یمن ، بد شگون
بد شانسی
SYN
Hard luck
اه چه بد شانسی, اه چه بد
Hard luck
اه چه بد شانسی, اه چه بد
کلمات دیگر: