۱ - دوم شخص مفرد امر حاضر از هلیدن بگذار . ۲ - ( صفت ) آنکه بدهی خود را پرداخته یا حساب خویش را واریز کرده و مدیون نیست .
گشاده شدن پستان بند ناقه ٠ یا گذاشته شدن بچه وی ٠
بهل . [ ب َ ] (ع مص ) نفرین کردن . (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ). لعنت کردن : بهله اﷲ بهلاً؛ لعنه . (از اقرب الموارد). بهله اﷲ؛ ای لعنه اﷲ. (منتهی الارب ). لعنت کند او را خدای . (ناظم الاطباء). || گذاشتن کسی را بر مراد خود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ذیل اقرب الموارد). || (اِ) مال اندک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). چیزی اندک . (آنندراج ). || آسان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). چیزی آسان . (از ذیل اقرب الموارد). || نفرین .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به بهلة شود.
بهل . [ ب َ هََ ] (ع مص ) گشاده شدن پستان بند ناقه . || گذاشته شدن بچه ٔ ناقه . (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
بِهِل ( بِ هِ ل ) - اجازه خواستن و فرصت خواستن بر کاری - شکل مخفف ( بِل ) یعنی:بگذار و اجازه بده
ب ِه ِل:بگذار _رها کن بهل کاین اسمان پاک چراگاه کسانی چون مسیح و دیگران باشد ......... زنده یاد مهدی اخوان ثالث
بگذار؛ رها کن. بِهِل کاین آسمان پاک چراگاه کسانی چون مسیح و دیگران باشد (مهدی اخوان ثالث).
بگذار قرار بده