کلمه جو
صفحه اصلی

darkly


بطورتیره، تاریک وار

انگلیسی به فارسی

تاریکی


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
(1) تعریف: so as to be dark or obscure.

(2) تعریف: with threat, mystery, or menace.

- He looked darkly at me.
[ترجمه ترگمان] او با ناراحتی به من نگاه کرد
[ترجمه گوگل] او به من نگاه کرد

• in darkness; threateningly; mysteriously

جملات نمونه

1. The river rolled darkly brown and turgid.
[ترجمه ترگمان]رودخانه به رنگ قهوه ای تیره و پر جنب و جوش بود
[ترجمه گوگل]رودخانه قهوه ای و قهوه ای به دور ریخته شده است

2. She scowled darkly and muttered something under her breath.
[ترجمه ترگمان]او اخم کرد و زیر لب چیزی زمزمه کرد
[ترجمه گوگل]او تیره و مبهوت کرد و چیزی را زیر نفسش گشود

3. His figure could be seen darkly on the foggy moor.
[ترجمه ترگمان]در خلنگ زار مه آلود، هیکل او تیره و تار شده بود
[ترجمه گوگل]چهره اش می تواند به صورت تاریک بر روی تپه های مبهم دیده شود

4. He was darkly sensual and mysterious.
[ترجمه ترگمان]او به شدت شهوانی و مرموز بود
[ترجمه گوگل]او احساساتی و مرموز بود

5. Joanne'sfreckles stood out darkly against her pale skin.
[ترجمه ترگمان]Joanne sfreckles در برابر پوست رنگ پریده او ایستاده بود
[ترجمه گوگل]Joanne'sfreckles در تاریکی علیه پوست رنگش ایستاده بود

6. She hinted darkly that all was not well.
[ترجمه ترگمان]به تلخی اشاره کرد که همه چیز روبه راه نیست
[ترجمه گوگل]او به تدریج اشاره کرد که همه چیز خوب نیست

7. She sat at her desk,brooding darkly onwhy he had left her.
[ترجمه ترگمان]پشت میزش نشسته بود و به طرز مرموزی فکر می کرد که او را ترک کرده است
[ترجمه گوگل]او در میز خود نشسته بود، به طرز وحشیانه ای که او را ترک کرده بود

8. The storm clouds gathered darkly.
[ترجمه ترگمان]ابره ای توفانی در تاریکی جمع شدند
[ترجمه گوگل]ابرهای طوفان تاریک جمع شده بودند

9. He hinted darkly that all was not well.
[ترجمه ترگمان]به تلخی اشاره کرد که همه چیز روبه راه نیست
[ترجمه گوگل]او به تدریج اشاره کرد که همه چیز خوب نیست

10. "Something's wrong here," she said darkly.
[ترجمه ترگمان]او با لحن گرفته ای گفت: یه جای کار میلنگه
[ترجمه گوگل]او گفت: 'چیزی اشتباه است '

11. He spoke darkly of possible future disaster.
[ترجمه ترگمان]او به طور مبهم از فاجعه احتمالی آینده سخن گفت
[ترجمه گوگل]او به شدت از فاجعه احتمالی آینده سخن گفت

12. Helen began muttering darkly about hospitals.
[ترجمه ترگمان]هلن زیر لب چیزهایی درباره بیمارستان ها زمزمه کرد
[ترجمه گوگل]هلن در مورد بیمارستان ها تردید کرد

13. Some senators muttered darkly about the threat to national security.
[ترجمه ترگمان]بعضی از سناتورها از تهدید برای امنیت ملی شکایت کردند
[ترجمه گوگل]بعضی از سناتورها در مورد تهدید امنیت ملی ابراز تردید کردند

14. The water moved darkly around the body, unpleasantly thick and brown.
[ترجمه ترگمان]آب اطراف بدن را گرفته بود، به طرز ناخوشایندی ضخیم و قهوه ای بود
[ترجمه گوگل]آب به آرامی در اطراف بدن حرکت کرد، ناخوشایند ضخیم و قهوه ای بود

15. "Don't come any closer, " she said darkly.
[ترجمه ترگمان]او با لحن مرموزی گفت: \" جلوتر نروید \"
[ترجمه گوگل]او گفت: 'نزدیکتر نرو '

پیشنهاد کاربران

شوم، بدشگون، مرموز

به تلخی


کلمات دیگر: