کلمه جو
صفحه اصلی

backwards and forwards

انگلیسی به انگلیسی

• movements to the rear and onward

جملات نمونه

1. Draw the floss backwards and forwards between the teeth.
[ترجمه ترگمان]the را بین دندان ها به عقب و جلو بکشید
[ترجمه گوگل]رول کردن نخ را به عقب و جلو بین دندان ها

2. Kip stumbled backwards and forwards before falling down.
[ترجمه ترگمان]قبل از این که به زمین بیفتد دوباره به عقب و جلو سکندری خورد
[ترجمه گوگل]کیپ قبل از سقوط به عقب و جلو حرکت کرد

3. She practiced her part until she knew it backwards and forwards.
[ترجمه ترگمان]او نقش خود را تا زمانی که آن را به عقب و جلو می برد، تمرین می کرد
[ترجمه گوگل]او بخشش را تمرین کرد تا آن را به عقب و جلو ببرد

4. She was rocking backwards and forwards in her seat.
[ترجمه ترگمان]او در صندلی اش به عقب و جلو تاب می خورد
[ترجمه گوگل]او در صندلی اش به عقب و جلو حرکت کرد

5. She rocked backwards and forwards on her chair.
[ترجمه ترگمان]او روی صندلی اش به عقب و جلو خم شد
[ترجمه گوگل]او به عقب و جلو بر روی صندلی خود چرخاند

6. The movement of the ship caused the mast to sway from side to side/backwards and forwards.
[ترجمه ترگمان]حرکت کشتی باعث شد که تیرک از پهلو به عقب و عقب متمایل شود
[ترجمه گوگل]حرکت کشتی باعث شد که ماشه از طرف به عقب / عقب و جلو حرکت کند

7. He rocked the cradle with a gentle backwards and forwards motion.
[ترجمه ترگمان]گهواره را با حرکتی ملایم و به جلو تکان داد
[ترجمه گوگل]او گهواره را با حرکت ملایم به عقب و جلو حرکت کرد

8. The pendulum swung slowly backwards and forwards.
[ترجمه ترگمان]آونگ آهسته به عقب و پیش می رفت
[ترجمه گوگل]پاندول به آرامی به عقب و جلو حرکت کرد

9. Paul paced anxiously backwards and forwards.
[ترجمه ترگمان]پل با نگرانی شروع به قدم زدن کرد
[ترجمه گوگل]پولس به آرامی عقب و جلو حرکت کرد

10. She jumped backwards and forwards in her narrative, creating considerable confusion in Dougal's mind.
[ترجمه ترگمان]او در این داستان به عقب و جلو خیز برداشت و آشفتگی قابل توجهی در ذهن Dougal ایجاد کرد
[ترجمه گوگل]او در روایت خود به عقب و جلو حرکت کرد و باعث ایجاد سردرگمی چشمگیر در ذهن داگال شد

11. Pike's head quite often pulses backwards and forwards like a mechanical toy.
[ترجمه ترگمان]سر پایک اغلب مثل یک اسباب بازی مکانیکی به عقب و جلو می زند
[ترجمه گوگل]سر پیک اغلب به عنوان یک اسباب بازی مکانیکی به عقب و جلو حرکت می کند

12. Keith throws his right shoulder backwards and forwards, hoping the pads will somehow slide into place.
[ترجمه ترگمان]کیث شانه راستش را به عقب و جلو پرتاب می کند، به این امید که پد به نحوی روی آن بلغزد
[ترجمه گوگل]کیت شانه راست خود را به عقب و جلو می اندازد، امیدوار است که پد به نحوی به جای جای خود شلیک کند

13. The irregular echo of footsteps passed backwards and forwards along the corridor outside.
[ترجمه ترگمان]صدای قدم هایی نامنظم در راهرو به عقب و پیش می رفت
[ترجمه گوگل]پژواک نامنظم قدمها به سمت عقب و جلو در امتداد راهرو خارج شده است

14. More deflector panels sweep the beam backwards and forwards across the screen to trace out the picture lines.
[ترجمه ترگمان]صفحه های فلزی بیشتری میله را به عقب و جلو تاب می دهند تا خطوط عکس را پیدا کنند
[ترجمه گوگل]پانل های دیگر انعکاس نور را به عقب و جلو در سراسر صفحه نمایش می دهد تا خطوط تصویر را ردیابی کند

پیشنهاد کاربران

رفت و برگشت

رفت و امد


کلمات دیگر: