کلمه جو
صفحه اصلی

dangerously


خطرناکانه

انگلیسی به فارسی

خطرناک


انگلیسی به انگلیسی

• in a risky manner, in a manner which is not safe

جملات نمونه

1. she drives dangerously
او خطرناک (به طور خطرناکی) رانندگی می کند.

2. she is dangerously ill
او به طور وخیمی بیمار است.

3. the river is dangerously up
رودخانه به طور خطرناکی بالا آمده است.

4. our left flank was dangerously exposed to an enemy attack
جناح چپ ما به طور خطرناکی در معرض حمله ی دشمن بود.

5. Some of the information was dangerously misleading.
[ترجمه ترگمان]برخی از این اطلاعات به طور خطرناکی گمراه کننده بودند
[ترجمه گوگل]بعضی از اطلاعات خطرناک گمراه کننده بودند

6. Edwards was a dangerously volatile character.
[ترجمه ترگمان]ادواردز یک شخصیت خطرناکی بود
[ترجمه گوگل]ادواردز یک شخصیت خطرناک فرار بود

7. Max warned her she was sailing dangerously close to the wind and risked prosecution.
[ترجمه ترگمان]مکس به او هشدار داده بود که به طور خطرناکی به طرف باد می رود و پی گرد قانونی را به خطر می اندازد
[ترجمه گوگل]مکس به او هشدار داد که او به طور خطرناکی در نزدیکی باد قرار داشت و تحت تعقیب قرار گرفت

8. The Royal Airforce sill remained dangerously short of bombers.
[ترجمه ترگمان]چارچوب سلطنتی Airforce سلطنتی هنوز به طور خطرناکی از بمب گذاران باقی مانده است
[ترجمه گوگل]بالگرد Royal Airforce به طور خطرناکی از بمب افکن ها باقی مانده بود

9. Sean Connery insisted on living dangerously for his new film by performing his own stunts.
[ترجمه ترگمان]شان کانری اصرار داشت که با اجرای stunts به طرز خطرناکی برای فیلم جدیدش زندگی کند
[ترجمه گوگل]شان کانری اصرار داشت که برای فیلم جدیدش با خطرناکی زندگی کند

10. Her body had dehydrated dangerously with the heat.
[ترجمه ترگمان]بدنش با گرما از بدنش کم شده بود
[ترجمه گوگل]بدن او به شدت با گرما خشک شده بود

11. The baby was dangerously underweight at birth.
[ترجمه ترگمان]کودک در هنگام تولد به طور خطرناکی وزن وزن داشت
[ترجمه گوگل]نوزاد در هنگام تولد خطرناک بود

12. Stripped of their pretentious verbiage, his statements come dangerously close to inviting racial hatred.
[ترجمه ترگمان]Stripped از لاف و گزاف their، اظهارات او به طور خطرناکی نزدیک به دعوت به نفرت نژادی است
[ترجمه گوگل]اظهارات وی از تهمت زدن به سخنان پر زرق و برق خود، به طور خطرناکی به دعوت از نفرت نژادی نزدیک می شود

13. His voice was dangerously quiet as he asked the question.
[ترجمه ترگمان]صدایش به طرز خطرناکی آرام بود
[ترجمه گوگل]صدای او بسیار خطرناک بود، چون سوالش را پرسید

14. In 1776 these were considered dangerously democratic principles.
[ترجمه ترگمان]در ۱۷۷۶ این اصول به طور خطرناکی اصول دموکراتیک محسوب می شدند
[ترجمه گوگل]در سال 1776 این اصول خطرناک دموکراتیک در نظر گرفته شد

15. Some people like to live dangerously.
[ترجمه ترگمان]برخی دوست دارند خطرناک زندگی کنند
[ترجمه گوگل]بعضی از مردم دوست دارند خطرناک زندگی کنند

16. She was standing dangerously close to the fire.
[ترجمه ترگمان]او به طرز خطرناکی نزدیک آتش ایستاده بود
[ترجمه گوگل]او ایستاده بود خطرناک نزدیک به آتش

پیشنهاد کاربران

به خطرناکی

به طور خطرناک - به طرز خطرناک

به طرز خطرناکی
به شکل خطرناکی
به گونه ی خطرناکی

به نقل از هزاره:
به طور خطرناکی
به طرز مخاطره آمیزی
به طور وخیمی

e. g. Tonight she felt like living dangerously
امشب احساس می کرد زندگی ش تو خطره


کلمات دیگر: