کلمه جو
صفحه اصلی

announcer


معنی : سخنگو، گوینده، اعلان کننده
معانی دیگر : رنجه داشتن، رنج دادن، اذیت کردن، آزار دادن، (رادیو و تلویزیون) گوینده، اعلام کننده، آگهساز

انگلیسی به فارسی

اعلان‌کننده، گوینده


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person who announces.

(2) تعریف: a person on radio or television who presents programs or reads advertisements.
مشابه: reporter

• emcee, master of ceremonies; one who notifies
an announcer is someone who introduces programmes on radio or television.

دیکشنری تخصصی

[سینما] اعلام کننده / برنامه گو

مترادف و متضاد

سخنگو (اسم)
announcer, speaker, broadcaster, narrator, talker, spokesman, newsreader, newscaster, mouthpiece, elocutionist, spieler, newsperson, prolocutor, talking head

گوینده (اسم)
announcer, speaker, teller, broadcaster, narrator, talker

اعلان کننده (اسم)
announcer

media commentator


Synonyms: anchorperson, broadcaster, communicator, deejay, disc jockey, DJ, leader of ceremonies, newscaster, reporter, rip and reader, spieler, talker, telecaster, veejay, VJ


جملات نمونه

1. her husband is a radio announcer
شوهرش گوینده ی رادیو است.

2. This is your favorite announcer signing off for tonight.
[ترجمه ترگمان]این گزارشگر مورد علاقه توئه که امشب امضا کرد
[ترجمه گوگل]این مورد دلخواه مورد علاقه شما برای امشب امضا شده است

3. The radio announcer said it was nine o'clock.
[ترجمه ترگمان]گوینده رادیو گفت که ساعت نه است
[ترجمه گوگل]رادیو اعلام کرده است که ساعت 9 است

4. The announcer read out the names of the players before the game began.
[ترجمه ترگمان]گوینده قبل از شروع بازی اسامی بازیکنان را خواند
[ترجمه گوگل]هواداران نام بازیکنان را قبل از شروع بازی خواندند

5. He is recognized to be a qualified announcer.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک گوینده شایسته شناخته می شود
[ترجمه گوگل]او شناخته شده به عنوان یک گواهینامه معتبر شناخته شده است

6. On the television screen we see the announcer holding up a cereal box with the name WAKE---UPS in big letters.
[ترجمه ترگمان]در صفحه تلویزیون، گوینده یک جعبه غلات با نام WAKE - - UPS را در نامه های بزرگ مشاهده می کنیم
[ترجمه گوگل]در صفحه تلویزیون ما می بینیم که اعلام کننده یک جعبه غلات را با نام WAKE --- UPS در حروف بزرگ نگه داشته است

7. The announcer gave out that the 3:30 train to Manchester would start from Platform
[ترجمه ترگمان]گوینده خبر داد که قطار ساعت ۳: ۳۰ به منچستر از سکو شروع خواهد شد
[ترجمه گوگل]ناظر اعلام کرد که قطار 3:30 به منچستر از پلت فرم آغاز خواهد شد

8. The station announcer warned us that the train was running late.
[ترجمه ترگمان]گوینده ایستگاه به ما هشدار داد که قطار دیر شده است
[ترجمه گوگل]خبرنگار ایستگاه به ما هشدار داد که قطار در اواخر راه افتاده است

9. The announcer was reading out the football results.
[ترجمه ترگمان]گوینده نتایج فوتبال را می خواند
[ترجمه گوگل]خبرنگار نتایج فوتبال را خواند

10. A television announcer with a well-bred voice was reading the news.
[ترجمه ترگمان]گوینده اخبار گوینده اخبار را می خواند
[ترجمه گوگل]یک خواننده تلویزیونی با صدای بلند خواندن این خبر را خواند

11. The announcer apologised for the delay.
[ترجمه ترگمان]گوینده از این تاخیر عذرخواهی کرد
[ترجمه گوگل]داوطلبان به خاطر تاخیر عذرخواهی کردند

12. The announcer informed viewers that programmes would be running late.
[ترجمه ترگمان]گوینده به بینندگان اطلاع داد که برنامه ها دیر اجرا خواهند شد
[ترجمه گوگل]خبرنگار به بینندگان اطلاع داد که برنامه ها در اواخر اجرا خواهند شد

13. Jon Miller, a regular-season Orioles announcer working hard to tone down his emotions, became quite nearly comatose.
[ترجمه ترگمان]جان میلر، یک گوینده منظم Orioles که برای بیان احساسات خود سخت کار می کرد، تقریبا در اغما به سر برد
[ترجمه گوگل]جان میلر، یک ناشر معمولی فصل اوریولس که سخت تلاش میکند تا احساساتش را کاهش دهد، تقریبا تقریبا کمونیسم شد

14. Jess, though, is openly bawling even before the announcer calls her name.
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل]جس، با این حال، آشکارا bawling حتی قبل از اعلام کننده تماس نام او

15. She explains how she started as an announcer, then turned to the technical side.
[ترجمه ترگمان]او توضیح می دهد که چگونه به عنوان یک گوینده کار خود را آغاز کرد و سپس به سمت فنی برگشت
[ترجمه گوگل]او توضیح می دهد که چگونه او را به عنوان یک گوینده آغاز کرد، سپس به سمت فنی حرکت کرد

Her husband is a radio announcer.

شوهرش گوینده‌ی رادیو است.



کلمات دیگر: