1. the judge will announce his decision tomorrow
قاضی فردا حکم خود را اعلام خواهد کرد.
2. We are happy to announce the engagement of our daughter.
[ترجمه رضا] ما خوشحالیم که نامزدی دخترمان رااطلاع دهیم
[ترجمه ترگمان]ما خوشحالیم که نامزدی دخترمون رو اعلام کردیم
[ترجمه گوگل]ما خوشحال هستیم که شرکت دخترا را اعلام می کنیم
3. The Chancellor of the Exchequer is expected to announce tax cuts in this year's budget.
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که وزیر خزانه داری، کاهش مالیات را در بودجه امسال اعلام کند
[ترجمه گوگل]انتظار میرود کمیسیون صدور صورت حساب کاهش مالیات در بودجه سال جاری را اعلام کند
4. He will announce tonight that he is resigning from office.
[ترجمه ترگمان]امشب اعلام می کنه که داره از دفتر استعفا میده
[ترجمه گوگل]او امشب اعلام خواهد کرد که او از دفتر استعفا داده است
5. The government is/are expected to announce its/their tax proposals today.
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که دولت امروز طرح های مالیات خود را اعلام کند
[ترجمه گوگل]انتظار می رود دولت / انتظار می رود که طرح های مالیاتی خود را امروز اعلام کند
6. The butler gave a little cough to announce his presence.
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت قدری سرفه کرد تا حضورش را اعلام کند
[ترجمه گوگل]باتلر یک سرفه کوچک برای حضور خود اعلام کرد
7. It is with deep regret that we announce the death of Mr Fred Fisher.
[ترجمه ترگمان]واقعا افسوس که مرگ آقای فرد فیشر را اعلام می کنیم
[ترجمه گوگل]با پشیمانی عمیق، ما مرگ آقای فید فیشر را اعلام می کنیم
8. They are hoping that she will announce for governor.
[ترجمه ترگمان]به این امید هستند که او برای فرماندار اعلام خواهد کرد
[ترجمه گوگل]آنها امیدوارند که او را برای فرماندار اعلام کند
9. We dashed off a letter to announce the news.
[ترجمه ترگمان]ما با عجله از یک نامه خارج شدیم تا اخبار را اعلام کنیم
[ترجمه گوگل]ما نامه ای را برای اعلام اخبار منتشر کردیم
10. Would you announce the guests as they come in?
[ترجمه ترگمان]هنگامی که وارد اتاق شدند شما مهمانان را معرفی می کنید؟
[ترجمه گوگل]آیا می خواهید مهمانان را به عنوان آنها معرفی کنید؟
11. The company is expected to announce 200 job losses.
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که این شرکت ۲۰۰ خسارت شغلی را اعلام کند
[ترجمه گوگل]انتظار می رود این شرکت 200 شغل را اعلام کند
12. First they announce their engagement and then they tell me Angie's pregnant - it's all a bit sudden really.
[ترجمه ترگمان]اول آن ها نامزدی آن ها را اعلام می کنند و بعد به من می گویند که انجی حامله است
[ترجمه گوگل]اول آنها تعاملات خود را اعلام می کنند و سپس آنها باردار انجی می گویند - این کاملا کمی ناگهانی است
13. She was bursting to announce the news but was sworn to secrecy.
[ترجمه ترگمان]او می خواست اخبار را اعلام کند، اما سوگند خورده بود که محرمانه بماند
[ترجمه گوگل]او اخبار را اعلام کرد اما مجبور به اسرار است
14. She coughed discreetly to announce her presence.
[ترجمه ترگمان]با احتیاط سرفه کرد تا حضورش را اعلام کند
[ترجمه گوگل]او به طور مخفیانه به حضور او اعلام کرد